قربانی‌نکوهی؛ اگر نه با لباس، با وزن!

نگاهی به آزار جنسیِ زنان چاق

سال ۲۰۱۷، پرونده‌ی یک آزار جنسی در استان کبکِ کانادا خبرساز شد. شاکی دختری ۱۷ساله بود. اما آنچه نگاه‌ها را بر این پرونده متمرکز می‌کرد بیش از هر چیز دیگر، آرای قاضی پرونده بود.

راننده‌ی تاکسی ۴۹ساله، در ماشین‌ به‌زور تلاش می‌کند دختر را ببوسد، صورت او را می‌لیسیده و بدنش را لمس می‌کرده. درنهایت دختر می‌تواند از ماشین پیاده شود و خود را از دست او نجات دهد. اما آرای قاضی پرونده چرا خبرساز شد؟ 

قاضی در جلسه‌ی دادگاه با اشاره به بدن و ویژگی‌های ظاهری شاکی (دختر جوان) گفت: «این دختر چاق است اما صورت زیبایی دارد و احتمالا اولین‌باری‌ست که مردی به او توجه جنسی نشان داده و احتمالا از این توجه خشنود هم شده باشد»!

مرد آزارگر در نهایت گناهکار شناخته شد اما نظر قاضی پرونده در مورد چاقی دختری که مورد آزار جنسی قرار گرفته بود؛ به بحثی دامنه‌دار درباره‌ی چه‌گونگی بررسی پرونده‌های شکایت از تعرض و آزار جنسی در سیستم قضایی کانادا انجامید. با این حال، چیزی که هنوز مهم است و ای بسا به توجه ویژه نیاز داشته باشد نظر قاضی پرونده است.

نظری که قاضی این پرونده در دادگاه مطرح می‌کند درواقع نماینده‌ی نگاهِ عمومی جامعه به زنان چاق است. قاضی با طرح این دیدگاه درواقع نشان‌مان می‌دهد که روایت‌‌گریِ آزار جنسی، مخصوصا وقتی که شاکی زنی چاق باشد با چه‌ برداشت‌ها و تعبیر و تفسیرهایی روبه‌رو خواهد شد؛ و در نهایت، درک روشن‌تری از فرآیند‌ دادرسی حقوقی که زنان چاقِ آزاردیده در دادگاه‌ با آن دست و پنجه نرم می‌کنند در اختیار ما قرار خواهد داد.  

همدردی بیشتر با متجاوز؛ وقتی قربانی چاق است!

روند بررسی گزارش آزارجنسی‌ زنان چاق در مقایسه با زنانی که وزن‌شان مطابق با استانداردهای جامعه است می‌تواند متفاوت باشد. برای نمونه نگاهی بیاندازیم به  تحقیقی که در کانادا و با همکاری عده‌ای از شرکت‌کنندگان از دانشگاهی در استان انتاریو انجام شده. در این تحقیق، شرکت‌کنندگان به‌عنوان هیأت ژوری ظاهر می‌شدند و گزارش‌ پلیس از آزار جنسی فردی ناشناس در اختیارشان قرار می‌گرفت. شرکت‌کنندگان گزارش را مطالعه می‌کردند و بر اساس قضاوت شخصی خود، به پرسش‌های طرح شده پاسخ می‌دادند. در گزارش پلیس، به لاغر یا چاق بودن زن اشاره شده بود.

نتایج این مطالعه نشان داد اگرچه قضاوت کلی شرکت‌کنندگان نسبت به فرد آزارگر منفی بود، اما تفاوت معناداری در ارزیابی‌شان از پرونده‌ی زن چاقِ آزاردیده در مقایسه با وقتی که زن آزاردیده چاق نبود وجود داشت.

شرکت‌کنندگان در بررسی پرونده‌های آزار جنسیِ زنان چاق، همدردی بیشتری با آزارگر و توجه بیشتری نسبت به توجیهات او برای سبک کردن جرم خود نشان دادند.

دلایل مختلفی برای این مسئله وجود دارد که در اینجا سعی می‌کنم به برخی از آن‌ها بپردازم. یکی از آن‌ها رابطه‌ایست که بین جذابیت ظاهری-جنسیِ زنان و آزار جنسی‌ وجود دارد. با آنکه می‌دانیم مسأله‌ی مرکزی در آزار جنسی الزاما نه  جذابیت جنسی و یا حتی نیاز به رابطه‌ی جنسی، بلکه قدرت‌نمایی است، اما همچنان نگاهِ غالب در مورد چرایی رخ دادن آزار جنسی نه بر مسأله‌ی مرکزی که بر مسائل دیگر متمرکز است.

در این نگاه، تأکید همواره بر ظاهر زنی‌ است که مورد آزار جنسی قرار گرفته؛ گویی که زن حتما باید که از نظر جنسی و با معیارهای عمومی، جذاب محسوب شود تا بتوان رخ دادن آزار جنسی را باور کرد. در این دیدگاه، باورپذیری آزار جنسی به میزان جذابیت ظاهری زن بستگی دارد.

در سال ۲۰۱۹، مردی که متهم به تجاوز به زنی در منچستر بود، در دادگاه و شبکه‌های اجتماعی بریتانیا مدعی شد که «زنِ شاکی بسیار چاق و چندش‌آور بوده و او هیچ‌گاه رغبتی به زنان چاق نداشته و از زنان چاق متنفر است و امکان ندارد که با زنی چاق رابطه‌ی جنسی برقرار کند». در نهایت مرد متهم با شواهدی که از دوربین‌های مدار بسته‌ به دست آمد و کشف دی‌ان‌ای‌اش بر بدن و لباس‌های زن، مجرم شناخته شد.

جامعه انتظار دارد «زنان چاق» از تجاوز جنسی خوشحال شوند!

زنانی که از نگاه جامعه از نظر ظاهری زیبا و جذاب محسوب نمی‌شوند، اگر مورد آزار جنسی قرار بگیرند، نه‌تنها کمتر با همدلی عمومی رو‌به‌رو خواهند شد، بلکه باورپذیری روایت آن‌ها نیز بیشتر زیر سؤال می‌رود. در واقعیت اما، زنان با هر ظاهر، وزن، پوشش و توانایی جسمی و ذهنی مورد آزار جنسی قرار می‌گیرند. در این میان، زنان چاق هم از این قاعده مستثنی نیستند و مانند زنان لاغر همواره در معرض انواع آزار جنسی‌اند. این آزار‌ها گستره‌ای از متلک‌های جنسی، لمس شدن درکوچه و خیابان تا تجاوز جنسی را در بر می‌گیرد. تنها تفاوتی که میان زنان چاق و زنان لاغر در این میان وجود دارد این است که جامعه انتظار دارد زنان چاق تازه از این که مورد توجه جنسی واقع شده‌اند (چه با رضایت و چه بدون رضایت‌) خوشحال شوند و شکرگزار هم باشند.

اینجا دیگر لباس زنی که مورد آزار جنسی قرار گرفته مورد سؤال قرار نمی‌گیرد، وزنش اما موضوع اصلی بحث می‌شود! این نگاه همواره بر این شالوده استوار است که اولا چه کسی اساسا رغبت می‌کند به زنی چاق نگاه کند، چه برسد به تعدی و تجاوز؟! درثانی، اگر هم این اتفاق افتاده باشد، زن چاقی که به‌‌ندرت مورد توجه جنسی مردان قرار می‌گیرد، لابد به‌نوعی خود خواستار این توجه جنسی [بخوانید آزار] بوده، پس حداقل باید از این اتفاق خرسند باشد نه شاکی!

کلیشه‌های رایج در مورد زنان چاق و رابطه‌ی جنسی آنان را آسیب‌پذیرتر می‌کند. زنان چاق اغلب هدفی آسان برای برقراری رابطه‌ی جنسی با مردان به نظر می‌رسند، زیرا در نگاهِ مسلط، زن چاق موجودی به شدت نیازمند به داشتن رابطه‌ی جنسی تلقی می‌شود؛ در انتخاب شریک جنسی سخت‌گیری نمی‌کند؛ و در نهایت دررابطه‌ی جنسی حاضر به انجام هر کاری برای رضایت جنسی مردان خواهد بود.

تا به حال درباره‌ی hogging شنیده‌اید؟ hogging پدیده‌ای است که درواقع بر اساس همین کلیشه‌های رایج درباره‌ی زنان چاق شکل گرفته است. مردانی که خود را hoggers می‌نامند در میکده‌ها یا میهمانی‌ها بر سر اینکه کدام یک چاق‌ترین و زشت‌ترین زن را برای سکس اغوا خواهد کرد شرط‌‌‌‌‌‌ بندی می‌کنند. شرط‌ بندی می‌تواند بر سر شماره گرفتن، رقصیدن و در نهایت دریافت نوعی سرویس جنسی از زنی چاق باشد در حالی‌که آن زن طبیعتا از اینکه هدف این شرط‌‌‌بندی بوده بی‌خبراست و در معرض تعرض و تجاوز جنسی قرار می‌گیرد.

چاقی‌هراسی و آسیب‌پذیری زنان

چاقی‌-هراسی یا همان فت‌فوبیا موجب آسیب‌پذیری انسان‌های چاق در جامعه می‌شود. دیدگاهِ غالب در جامعه که چاقی را ناسالم، زشت و حتی غیراخلاقی می‌داند، فضایی به وجود آورده که در آن انسان‌های چاق تقریبا در همه‌ی موقعیت‌ها مورد تبعیض قرار بگیرند، بدون آنکه لزوما از حمایت و یا همدلی‌ای برخوردار باشند.

در رویکرد غالب امروزی به مساله‌ی چاقی، انسان‌های چاق خود شان بانی و باعثِ بلایی هستند که بر سرشان می‌آید. در واقع چاق‌ها قربانیان ضعف اراده و تنبلی خود هستند؛ توانایی کنترل نفس خود را ندارند و از کاستن وزن عاجزند. همین بستر است که زنان چاق را در برابر آزارهای جنسی آسیب‌پذیرتر می‌کند.

زنان چاق درواقع به سبب نافرمانی خود از استانداردها و «رهنمودهای» جامعه برای سالم زیستن مستحق هر بلایی هستند که بر سرشان می‌آید. از همین روی، به عنوان شهروندانی تنبل، بی‌مسئولیت، بی‌اراده و در نهایت زنانی deviant یا منحرف شمرده می‌شوند که لایق احترام و برخورداری از حقوق برابر نیستند؛ می‌خواستند همت کنند و وزنش را بکاهند تا این طور بهشان نگاه نشود. بدن زنان چاق همواره «مکانی‌» است برای عمومِ مردم تا در موردش نظر دهند، آن را به سخره بگیرند و به آن ترحم یا دست‌درازی کنند.

شاید به خاطر همه‌ی این کلیشه‌هاست که حتی در عصر جنبش «#من‌هم»، همچنان شاهد غیاب زنان چاق در بحث‌های روز در مورد تجاوز و تعرض جنسی هستیم. درحالی که یکی از مهم‌ترین قدم‌های هر تلاشی برای ایجاد تغییر یا از بین بردنِ فرهنگ تجاوز باید  پررنگ و برجسته کردنِ روایت آزار جنسی زنان و افرادی باشد که الزاما در تصویر غالب، یعنی زن «زیبا و جذاب»، یا همان قربانی ایده‌آلِ آزارهای جنسی نمی‌گنجند.