کودکهمسری یک آسیب اجتماعی پیچیده با ابعاد عمیق فرهنگی، اقتصادی و جنسیتی است که در آن یک یا هر دو طرف کودک، یعنی زیر ۱۸ سال هستند. این عمل که در سالهای اخیر در ایران فراگیرتر شده است، سلامت جسمی و روانی دختربچهها را به خطر میاندازد و فرصتهای آنها در ساحتهای مختلف زندگی فردی و اجتماعی را بهشدت محدود میکند.
هدف متن پیشِ رو، بررسی همهجانبهی کودکهمسری؛ تعریف آن، دلایل، اثرات زیانبار آن بر کودکان زیرِ ۱۸ سال، جامعه و پایان دادن به آن است. منابع مورد استفاده در تهیهی این متن در انتها پیوست شدهاند.
ریشهها و عوامل
کودکهمسری در عوامل متعدد و پیچیدهای ریشه دارد. در هر جامعه، بسته به ویژگیها و ساختار اجتماعی این عوامل و شدت اثرگذاری هریک متفاوت است اما همهی آنها در یک چیز ریشه دارند: مردسالاری ساختاری و سیستماتیک.
عوامل اقتصادی: فقر خانوادهها را به کودکهمسری سوق میدهد تا بار مالی خانواده کاهش یابد.
فقدان آموزش: نبود امکانات تحصیلی یا دسترسی محدود به آموزش باکیفیت، بهویژه برای دختران، احتمال کودکهمسری را افزایش میدهد، زیرا بسیاری از خانوادهها وظایف تعریفشده توسط برساختههای پدرسالارانه برای زنان را بر مدرسه رفتن و آموزش آنها اولویت میدهند.
نابرابری جنسیتی: علاوه بر فقر، حفظ «آبروی» خانواده، هنجارها و آداب و رسوم اجتماعی و تبعیضآمیز در کنار باورهای مذهبی سختگیرانه، دختران را در جایگاه پائینتری نسبت به پسران خانواده قرار میدهد، فرصتهای آنها را محدود میکند و ازدواج دختربچهها را به عنوان ابزاری برای کنترل جنسیتی و نقشهای زنانه تداوم بخشد.
مهمترین چالش پیشِ رویِ زنان در ساختار خانواده، غلبه بر تفکر مردسالار است؛ تفکری که خودکفایی، عاملیت و استقلال زنان هدف میگیرد.
آمار کودکهمسری در بلوچستان
مرکز آمار ایران در سال ۱۴۰۰، گزارشهایی از وضع فرهنگی و اجتماعی ایران در سه فصل ابتدایی سال ۱۳۹۹ منتشر کرد. بر اساس این گزارشها در فاصلهی بهار تا پاییز سال ۹۹ بیش از ۲۰هزار مورد ازدواج دختران کمتر از ۱۵ سال و ۱۸۵۰مورد زایمان توسط مادران کمتر از ۱۵ سال در کشور رخ داده است.
سیستان و بلوچستان با تولد ۱۲۷ پسر و ۱۲۱ دختر از مادران ۱۰ تا ۱۴ ساله طی سال ۱۴۰۰ در صدر این آمار قرار دارد. به گزارش رصد بلوچستان به نقل از کمپین فعالین بلوچ، دادههای مرکز آمار نشان میدهد که تولد کودکان از مادران باردار ۱۰ تا ۱۴ ساله در بلوچستان و سیستان نسبت به سالهای گذشته افزایش پیدا کرده است.
باید توجه داشت در مناطقی مانند بلوچستان، آمار کودکهمسری بالاست چون در سطوح کلانِ تصمیمگیری، ازدواج کودکان مساله مهمی تلقی نمیشود و در راستای سیاست افزایش جمعیت از آن دفاع میشود. از طرف دیگر زمینههای اقتصادی و فرهنگی کودکهمسری بدون تغییر باقی ماندهاند. فقر اقتصادی در کنار محدودیتها و انزوای فرهنگی و تحت سیطرهی نظام مرد/ پدرسالار که دختران به عنوان مملوک (زرخرید) پدر تلقی میشوند و پدر میتواند دربارهی آینده آنها تصمیم بگیرد، موجب میشود ازدواج دختربچهها تداوم داشته باشد.
ازدواج اجباری چه ارتباطی با کودکهمسری دارد؟
کودکهمسری و ازدواج اجباری، دو مسالهیجداگانه و در عین حال بسیار به هم نزدیک هستند. عنصر «فقدان رضایت واقعی» در هر دو وجود دارد و از سمت خانواده یا منابع بیرونی دیگری تحمیل میشود. همپوشانی بین این دو مشهود است؛ چون کودکهمسری به دلیل عدم صلاحیت قانونی فرد برای داشتن رضایت (از منظر حقوق کودک) و انتخاب آگاهانه یکی از مشخصههای ازدواج اجباری است که کودکهمسری را ذاتا اجباری میکند. عنصر انتخاب و ارادهی آزاد در کودکهمسری در عمل وجود ندارد زیرا کودک به هنوز به آن سطح از بلوغ فکری و جسمی لازم برای تصمیمگیری مستقل نرسیده و موازنهی قدرت در خانواده به شکلی است که امکان انتخاب آزادانه را در عمل غیرممکن میسازد. کودکان نمیتوانند پیامدهای کامل ازدواج را درک کنند و همین آسیبپذیریشان را تشدید میکند. فشارهای خانوادگی و باورها و سنتهای غلط فرهنگی، هم در کودکهمسری و هم در ازدواج اجباری نقش پررنگی بازی میکنند.
عوارض جسمی و روانی
دختران زیر هجده سال که به کودکهمسری واداشته میشوند، در سنی که هنوز رشد جسمی و جنسیشان تکمیل نشده مجبور به برقراری رابطهی هستند. پژوهشها نشان داده که در این گروه بارداری به فاصله بسیار کمی (یعنی حدود یک تا دو سال پس از ازدواج) رخ میدهد. از نظر پزشکی بارداری در بین این گروه ریسک تجمعی دارد، چون هم اولین بارداری است که خطرات خاص خود را به همراه دارد و هم اینکه در سنین پایین اتفاق افتاده که در واقع ریسک آن برای مادر مضاعف میشود و احتمال بروز مسائلی مثل زایمان زودرس، خونریزی، عفونت سیستمی، سقط جنین، مردهزایی و ایجاد شرایط ناتوانکننده و خطرات جدی سلامتی در بلندمدت را افزایش میدهد.
علاوه بر اینکه خطر مرگ مادران را تهدید میکند، حتی اگر جان سالم به در ببرند، به دلیل کامل نبودن رشد استخوانی و دستگاه تولید مثل دچار تبعاتی دیگری مثل پرولاپس رحم، فیستول مامایی و عفونت میشوند که ممکن است تا پایان عمر با آن درگیر باشند.
از طرف دیگر کودکانِ حاصل از بارداریِ زیر هجده سال هم در خطر هستند و میزان مرگ و میر نوزادان در این گروه، همینطور به دنیا آمدن نوزادان نارس بیشتر از زنان بالای ۱۸سال است. همچنین وزن پایین هنگام تولد و سوءتغذیه از جمله مسائلی است که سلامت نوزادانِ مادرانِ با سن پایین را تهدید میکند.
دختران زیر هجده سال همچنین ممکن است سلامت جنسی و باروری خود را بطور کامل درک نکنند و برای دسترسی به اطلاعات پیشگیری از بارداری و تنظیم خانواده مشکل داشته باشند. همچنین احتمال تجربهی خشونت خانگی یا استثمار و سواستفاده و آزار جنسی در دوران ازدواج برای زنانی که زیر ۱۸ سال ازدواج کردهاند بیشتر است.
ازدواج در دوران کودکی سلامت روانی دختران را هم به خطر می اندازد. فقدان بلوغ عاطفی در نوجوانان باعث میشود علاوه بر استرسهای نوجوانی متحمل استرس ازدواج و بارداری هم بشوند و اختلالاتی مثل افسردگی، اضطراب، وسواس، افکار خودکشی و اقدام به خودکشی در بین آنها بالا باشد.
ارتباط میان فقر و کودکهمسری
برای والدینی که چندین فرزند دارند یا خانوادههایی که در فقر شدید زندگی میکنند، کودکهمسری راهی برای کمک به بهبود وضعیت دشوار اقتصادی است.
در جوامعی با رشد روزبه روز تورم اقتصادی که خانوادهی زن، جهیزیه میپردازند، ازدواج در سنین پایین میتواند به معنای هزینهی کمتر باشد. در برخی از جوامع معاملهی اقتصادی معکوس میشود و مرد شیربهای عروس را به والدین دختر میپردازد تا با او ازدواج کند. در این جوامع، دختران جوانتر اغلب شیربهای بیشتری میگیرند، چون از نگاه مردسالاریِ رایج، «گل نشکفته و دست نخورده و تر وتازهاند»، همچنین زمان بیشتری برای خدمت به خانوادهی جدید دارند و فرزندان بیشتری هم به دنیا میآورند.
گاهی اوقات دختران برای کمک به جبران بدهیها، حل و فصل اختلافات ازدواج میکنند. بطور کلی، کودکهمسری انگیزههای اقتصادی زیادی برای والدین بهویژه در مناطق کمبرخوردار ایجاد میکند تا دختران جوان خود را مجبور به ازدواج در سنین پایین کنند. آنها با اجبار به ازدواج در سن کم، دخترانشان را در دامِ زندگی در شرایط بد اقتصادی و خطرات بیشمار جسمی و روحی میاندازند.
در حالی که فقر یکی از دلایل اصلی کودکهمسری است، حتی بعد از ازدواج چرخهی فقر ادامه دارد. کودکهمسران که فرصت رشد، یادگیری و درک کامل پتانسیلهای خود را از دست دادهاند، به ویژه در کشورهای جهان جنوب با فرصتهای اقتصادی محدود، بیشتر هم تضعیف میشوند. بدون آموزش، زنانی که در کودکی ازدواج کردهاند، نمیتوانند به چرخهی فقر برای خود یا خانوادهشان پایان دهند.
بازماندن دختران از تحصیل؛ تشدید بحرانهای روحی
کودکهمسری بطور قابل توجهی بر ادامهی تحصیل دختران تأثیر میگذارد. بسیاری از دختران برای تمرکز بر مسئولیتهای خانگی یا تربیت فرزندان مجبور به ترک تحصیل میشوند. گاهی رویکرد والدین و ارزشهای برساختهی فرهنگ مردسالار با تحصیل دختران در تضاد است و آموزش را برای نقشهای اصلی او در زندگی، به عنوان همسر و مادر غیرضروری میداند.
دخترانی که در کودکی ازدواج میکنند کمتر احتمال دارد که تمام ظرفیتها و تواناییهای خود را بشناسند و عملی کنند. آنها در آغاز نوجوانی به عنوان یکی از حساسترین مراحل زندگی؛ درست وقتی باید خودشان را تعریف و تواناییها و علایق و خواستهها و نیازهایشان را بشناسند، از محیط آشنای خانواده، دوستان و مدرسه جدا میشوند و به فضایی ناشناخته وارد میشوند و انبوهی از مسئولیتهای تازه و بسیار سنگینتر از توان آنها پیش رویشان است. از آنها انتظار میرود به جای رفتن به مدرسه و شرکت در فعالیتهای اجتماعیِ سالم و بازیهای متناسب با سن و نیازهایشان، در نقش یک زنِ بالغ، ادارهی یک خانواده را بر عهده بگیرند و خانواده تشکیل دهند. بیراه نیست اگر بگوییم دختری که در کودکی ازدواج میکند، نقشی فعال در انتخاب آیندهی خود ندارد.
دسترسی دختران به آموزش چگونه به کاهش کودکهمسری کمک میکند؟
احتمال ازدواج دختران بازمانده از تحصیل پیش از اینکه به ۱۸ سالگی برسند، بیشتر از دخترانی است که در دبیرستان درس میخوانند. هنگامی که دختران به آموزش دسترسی دارند، به احتمال زیاد دانش و اعتمادبهنفس لازم برای گرفتن تصمیمهای مهم زندگی مانند انتخاب همسر و زمان ازدواجشان را کسب کردهاند.
کودکهمسران با ترک تحصیل، فرصت یادگیری، توسعهی مهارتها و کشف رویاهای خود را نیز از دست میدهند. این امر آنها را با ناتوانی در ایجاد آیندهی شغلیِ مطمئن، درآمد خوب، زندگی مستقل و ساختن آیندهای روشنتر برای بیرون کشیدن خود یا خانوادهشان از فقر، در وضعیت نامساعدی قرار میدهد. فقدان تحصیلات همچنین باعث میشود دختران از نظر مالی به همسران خود وابسته شوند و به مرور بیشتر و بیشتر در در چرخهی فقر و وابستگی گرفتار بمانند.
دخترانی که در کودکی ازدواج کردهاند بیشتر در معرض خشونت خانگی هستند
دخترانی که قبل از رسیدن به ۱۸ سالگی ازدواج میکنند، بیشتر در معرض سوءاستفادهی فیزیکی، جنسی و عاطفی توسط شوهران خود قرار میگیرند.
هنجارهای غلط و نهادینهی جنسیتی، خشونت را به عنوان نوعی تنبیه یا راهی عادی برای حل تعارض توجیه میکند. پژوهشها نشان میدهند پسرانی که در سنین پایین مجبور به ازدواج میشوند اغلب در زندگی مشترک خشونت بیشتری به خرج میدهند و هر چه دختران جوانتر باشند، قدرت کمتری برای مذاکره در مورد رابطهی جنسی ایمن یا امتناع از رابطهی جنسی دارند. این امر سلامت و امنیت آنها را به خطر میاندازد. بسیاری از دختربچهها پس از ازدواج به دلیل شرم یا ترس از انتقام، گزارش سوءاستفاده را به تعویق میاندازند یا هرگز در مورد آن صحبت نمیکنند.
انزوای اجتماعی و تهدید سلامت روان
وقتی دختران در سنین پایین ازدواج میکنند، اغلب تحت کنترل همسرشان هستند. بسیاری از آنها تحت نظارت دائمی هستند؛ اجازه ندارند با دیگران از جمله اعضای خانواده یا دوستان خود معاشرت یا تعامل داشته باشند و در خانه به مراقبت از کودکان، انجام کارهای خانه و تامین نیازهای همسر و خانوادهی همسرشان محدود میشوند. بدینترتیب، از سیستمهای حمایتی کارآمد، حلقههای امن و دوستان خود بریده میشوند و قدرت تصمیمگیری برای خروج از چرخهی خشونت یا گزارش آن تحت تاثیر قرار میگیرد..
این منزویسازی که اغلبْ با نوعی سوءاستفاده همراه است، عامل مشکلات عاطفی قابل توجهی برای دختران میشود؛ مشکلاتی که ممکن است تا پایان عمر آنها ادامه یابند. آنها ممکن است توانایی و اعتمادبهنفس برای تعامل با دیگران را از دست بدهند و احساس درماندگی و ناامیدی کنند. بسیاری نیز ممکن است به اضطراب مزمن، افسردگی و اختلالات خواب دچار شوند. یافتن منابع عاطفی امن و قابل اتکا در خانوادههای جدید معمولا برای این دختران سخت است در حدی که ممکن است آنها را به مرز خودکشی برساند. برخی دیگر مشروط میشوند که برای همه چیز به دیگران وابسته باشند و این را به فرزندانشان، بهویژه فرزندان دخترشان منتقل میکنند و به این ترتیب چرخهی آسیبِ نسل به نسل ادامه مییابد.
پایان دادن به ازدواج کودکان
پایان دادن به ازدواج کودکان و پیشبرد برابری جنسیتی نیازمند سرمایهگذاری بلندمدت، انعطافپذیری، ارادهی سیاسی و اقدام جمعی است. این مساله نیازمند پایان دادن به نابرابری جنسیتی در همهی فضاهای عمومی و خصوصی، تغییر هنجارهای جنسیتی و ایجاد توازن مجدد قدرت در هر سطح از خانواده تا جامعه است تا دختران و زنان بتوانند از موقعیت برابر با پسران و مردان برخوردار شوند.
راهکارها برای پایان دادن به ازدواج کودکان
۱. تمرکز بر حقوق کودک و اختیارات دختران نوجوان: تغییر زندگی دختران اتفاق نمیافتد مگر با همکاری خانوادهها، سازمانها و نهادهای مرتبط با حق تحصیل و مشارکت اقتصادی-سیاسی دختران و زنان. برای تحقق این امر اطمینان یافتن از داشتن امکان تحصیل، مهارتآموزی، دسترسی به منابع مالی و وجود ساختارهای حمایتی برای پیگیری وضعیت رفاهی زندگی آنها ضروری است.
۲. رسیدگی به نابرابریهای ساختاری: به معنای مطالبهی جمعی (از سوی خانوادهها یا دیگر نهادها) از ساختارِ حاکم برای تغییر سیاستها، قوانین، خدمات و بودجه در مناطق مختلف با در نظر گرفتن کمبودهاست که دختران را در موقعیتهای آسیبپذیر یا وابستگی قرار میدهد.
۳. سرمایهگذاری در آموزش با کیفیت برای دختران: نگه داشتن دختران در مدرسه یکی از بهترین راهها برای به تاخیر انداختن ازدواج است. مدارس باید محیطی امن برای دختران فراهم کنند و معلمانِ آگاه از مسائل و نابرابریهای جنسیتی داشته باشند که کلیشههای جنسیتی را به چالش بکشند و دختران را دربارهی اهمیت برابری جنسیتی آگاه کنند.
۴. سرمایهگذاری روی خدمات، مراقبت و اطلاعاترسانی دربارهی سلامت جنسی و باروری: این خدمات باید شامل دسترسی به آموزشهای جامع و متناسب با سن دربارهی حقوق جنسی، پیشگیری از بارداری و بیماریهای مقاربتی باشد. همچنین، فراهم کردن وسایل پیشگیری از بارداری، مشاورههای روانشناختی، حمایتهای عاطفی و پشتیبانی از تنوع جنسیتی و هویتی اهمیت دارد. برنامههای پیشگیری از خشونت جنسی، توانمندسازی اقتصادی، دسترسی به خدمات پزشکی با کیفیت، تشویق به فعالیتهای فیزیکی، و مشارکت خانوادهها و جامعه نیز ضروری است.
۵. تغییر هنجارهای اجتماعی تبعیضآمیز علیه دختران: تغییر هنجارهای اجتماعی تبعیضآمیز علیه دختران شامل مقابله با هنجارهایی است که تمایلات جنسی و انتخابهای دختران نوجوان را کنترل و موقعیت اجتماعی آنها را به ازدواج و مادری محدود میکند. این هنجارها اغلب از دختران انتظار دارند که کار مراقبتی و کارهای خانگیِ بدون مزد را به میزان نامحدودی انجام دهند. تغییر این هنجارها نیازمند همکاری خانوادهها و سازمانها برای ایجاد تغییرات اساسی ساختاری است.
۶. ایجاد فضاهای امن برای تفکر انتقادی: ایجاد فضاهای امن برای تفکر انتقادی به معنای تشویق گفتوگوی بین نسلها و خوداندیشی دربارهی نقشهای جنسیتی، نابرابری و عدالت اجتماعی، از جمله کودکهمسری است. این فضاها باید دانش و شناخت دختران را در مورد خود، توانایی و مهارت و نقشهایی که در آینده قرار است بر عهده داشته باشند، تقویت کند. همچنین ضروریست، کسانی را که در امر ازدواج دختران خود را صاحبنظر میدانند، مانند پدران، برادران و سایر مردان خانواده در این گفتوگوها مشارکت داد. با توجه به تفاوتهای فرهنگی و جغرافیایی در رسوم ازدواج، مهم است که این فضاهای امن با عرف و فرهنگ هر منطقه سازگار باشند و در عین حال عدالت اجتماعی و برابری قربانی عرف و فرهنگ نشود. این فضاها میتواند تاثیرات منفی کودکهمسری بر آیندهی دختران و جوامع را به خوبی نشان دهد.
۷. آموزش پسران و مردان: پسران و مردان نیز تحت تاثیر هنجارهای جنسیتیای قرار میگیرند که آنها را به سمت رفتارهای کنترلکننده و محدودکننده سوق میدهد. از جمله توقعات تثبیتشدهی فرهنگ مردسالاری مربوط به تعریف مردانگیست که از آنها میخواهد دختران و زنان، بهویژه تمایلات جنسی آنها را کنترل کنند، در غیر اینصورت مرد به حساب نمیآیند. ترویج مردانگی مثبت که به جای کنترلگری، حمایتگری میکند، میتواند تاثیرات مثبتی بر زندگی خود مردان، خانوادههایشان و جامعه داشته باشد. این امر میتواند شامل تشویق به رفتارهایی باشد که برابری جنسیتی و احترام به حقوق زنان و دختران را ترویج میکند. کار آموزشی با پسران و مردان برای ایجاد تغییرات مثبت در هنجارهای جنسیتی، نقش مهمی در پایان دادن به کودکهمسری و ارتقای عدالت اجتماعی دارد.
۸. مشارکت دادن رهبران مذهبی و سنتی: با توجه به اینکه در بسیاری مناطق درگیر با مسالهی کودکهمسری مانند بلوچستان، اکثریت جامعه دارای اعتقادات مذهبی هستند و رهبران مذهبی نفوذ زیادی دارند، میتوانند متحدان قدرتمندی برای جنبش پایان دادن به کودکهمسری باشند. میتوان در کنار راههای آموزشی و توجیهی، از نفوذ و اختیارات رهبران مذهبی استفاده کرد و به بسط این مساله مهم کمک کرد که ازدواج اجباری و کودکهمسری، با دستاویز قرار دادن قواعد مذهبی نباید اتفاق بیفتد و خلاف اصول انسانی و اخلاقی و نقض حقوق کودک است. همچنین با بیان اینکه ازدواج اجباری و کودکهمسری به آسیبهای روانی، جسمی و اجتماعی برای دختران میانجامد، میتوانند ضرورت احترام به حقوق کودکان و دختران نوجوان را در جامعه ترویج کنند.