نگاهی به مساله‌ی تعیین جنسیت زنانِ ورزشکار

زنان زیر فشار ابهام‌ها و اشتباه‌ها

مسابقات المپیک ۲۰۲۴ بار دیگر محلی شد برای زیر ذره‌بین رفتن بدن زنان و فرصتی برای عرض اندام مدعیانِ صاحب دانش و صلاحیت برای تعیین جنسیت زنان. این بار روی رینگ بوکسِ زنان دوربین‌ها به سمت ایمان خلیف، بوکسور الجزایری چرخید. در مسابقه میان ایمان خلیف و حریف ایتالیایی، کارینی، تنها بعد از ۴۶ ثانیه کارینی از ادامه‌ی رقابت انصراف داد. این اتفاق موجی از اتهامات علیه ایمان خلیف در جهان ایجاد کرد. 

در این مقاله ابتدا به تاریخچه‌ای از تردید در «جنسیت» ورزشکاران زن در مسابقات می‌پردازم، سپس شرح می‌دهم که آزمایش‌های تعیین جنس زنان ورزشکار چطور شروع شد و به تدریج چطور تغییر کرد. برای درک بهتر خطاها و ایرادهای آزمایش‌های تعیین جنسیت و مناقشات پیرامون آنها به نام و روایت بعضی از زنان ورزشکار را در طول تاریخ اشاره کرده و توضیح داده‌ام که هر یک از آنها چطور از سیاست‌ها و مقررات زمان خود آسیب دیدند. همچنین به نمونه‌ای از سیاست‌های غیرعلمی و غیرمنصفانه‌ی تحمیل شده بر ورزشکاران زن ایرانی در مقایسه با نمونه‌های جهانی اشاره می‌کنم.

پیش از ورود به متن لازم است تفاوت میان جنس و جنسیت را در نظر داشته باشیم؛ جنس (sex) به ویژگی‌های بیولوژیکی و فیزیولوژیکی مانند اندام‌های تولید مثل، کروموزوم‌ها و هورمون‌ها اشاره دارد و جنسیت (gender) یک برساخته‌ی اجتماعی است و دربرگیرنده‌ی نقش‌ها، هنجارها و رفتارهایی که جامعه برای جنس‌های مختلف (عمدتا زن و مرد) در نظر می‌گیرد.

آغاز حضور زنان در مسابقات المپیک و روند برابری جنسیتی

 زنان در سال ۱۹۰۰ وارد مسابقات المپیک شدند؛ ابتدا فقط در دو رشته‌ی گلف و تنیس حضور داشتند و طی بیست سال توانستند در رشته‌های تیر و کمان،‌ اسکیت، ورزش‌های آبی و شمشیربازی المپیک هم شرکت کنند؛ در سال ۱۹۲۸ هم به رشته‌های دو و میدانی و ژیمناستیک المپیک وارد شدند. نسبت تعداد زنان به مردان از دو درصد در سال ۱۹۰۰ به ده درصد در سال ۱۹۲۸ و بیست درصد در ۱۹۶۰ رسید. سال ۲۰۲۴ برای اولین بار در تاریخ تعداد زنان ورزشکار حاضر در مسابقات با تعداد مردان شرکت‌کننده برابر بود. تا دهه‌ی ۱۹۳۰ ورزشکاران زن به صرف ادعای زن بودن در مسابقات ورزشی در دسته‌ی زنان قرار می‌گرفتند و مانعی برای آنها پیش نمی‌آمد. اولین بار تقاضای معاینه‌ی ورزشکاران زن برای اطمینان از زن بودن آنها در المپیک ۱۹۳۶ برلین مطرح شد؛ درست بعد از مسابقات، آوری براندِج (Avery Brundage) که آن زمان یکی از اعضای کمیته‌ی بین‌المللی المپیک بود، در مقاله‌ای در نشریه‌ی تایمز نوشت که به منظور «رفع ابهاماتی در جنس برخی از ورزشکاران» لازم است روشی برای معاینه‌ی زنان ورزشکاران در مسابقات بین‌المللی اتخاذ شود. 

عوامل مؤثر در شروع آزمایش‌های تعیین جنسیت در ورزش

عوامل مختلف ورزشی، علمی و سیاسی در ایجاد تردید در جنسیت ورزشکاران، پیشنهاد انجام آزمایش‌های تعیین جنسیت و سرانجام الزامی شدن این آزمایش‌ها در نیمه‌ی قرن بیستم نقش داشتند.

پیشرفت علم پزشکی و اولین جراحی‌های تغییر جنسیت

افزایش حضور زنان در مسابقه‌های بین‌المللی ورزشی با پیشرفت‌ها و دگرگونی‌های مهمی در علم پزشکی همراه بود. این تحولات در برجسته شدن موضوع جنسیت در ورزش اثر ویژه‌ای داشت. جهان در دهه‌ی ۱۹۳۰ شاهد نخستین جراحی‌های تغییر جنسیت (gender reassignment surgery) بود. این موضوع زمانی در ورزش توجه بیشتری جلب کرد که دو قهرمان زن شناخته‌شده طی چند عمل جراحی تغییر جنسیت دادند. زدِنکا کوبکُوا (Zdeněk Koubková) قهرمان دو و میدانی، در مسابقات جهانی زنان ۱۹۳۴ در لندن در رشته‌های پرش ارتفاع و دوی هشتصد متر دو مدال به‌دست آورد، دو سال بعد از این مسابقات با عمل جراحی تغییر جنسیت داد و نام خود را به زدنیِک کوبِک (Zdeněk Koubek) تغییر داد. او پس از این جراحی ورزش قهرمانی را کنار گذاشت. درست همان سال (۱۹۳۶) ماری ادیث لوئیس وِستُن (Mary Edith Louise Weston) یکی از بهترین ورزشکاران دو و میدانی بریتانیا که در دهه‌ی ۱۹۲۰ بارها در مسابقات ملی و جهانیِ پرتاب وزنه، دیسک و نیزه قهرمان شده بود، چند بار زیر تیغ جراحی «اصلاح» جنسیت رفت و نام مارک ادوارد لوئیس وِستُن را برای خود برگزید. او هم ورزش قهرمانی را کنار گذاشت. 

سیاست؛ المپیک برلین و شروع تقاضای آزمایش تعیین جنسیت برای ورزشکاران زن

بستر سیاسی دهه‌ی ۱۹۳۰ نقش قابل توجهی در زمینه‌سازی برای شروع الزامی شدن آزمایش تعیین جنسیت زنان ورزشکار در مسابقات بین‌المللی داشت. المپیک ۱۹۳۶ در آلمان نازی و با حضور هیتلر برگزار شد. این مسابقات به هیتلر و حزب نازی فرصتی می‌داد برای نمایش برتری نژاد سفید آریایی. فضای مسابقات با صلیب شکسته‌ی نازی تزئین شده بود. هیتلر تمایل نداشت یهودیان و غیرسفیدپوستان روی سکوهای قهرمانی بایستند. قهرمانی جسی اونز (Jesse Owens) دونده‌ی سیاه‌پوست امریکایی برای او خوشایند نبود. در همین المپیک جنسیت هلن استِفِنز (Helen Stephens) قهرمان آمریکایی دو و میدانی از سوی یک منبع ناشناس مورد تردید قرار گرفت. مشهور بود که هلن استفنز هرگز در هیچ مسابقه‌ای نباخته است. کمیته‌ی پزشکی المپیک او را معاینه و اعلام کرد او زن است. درست بعد از این رویداد بود که آوری براندِج در مقاله‌ی تایمز خواستار ابداع روشی برای معاینه زنان ورزشکاران در رقابت‌های بین‌المللی شد تا از چنین ابهام‌هایی پیشگیری شود.

دورا راتجن (Dora Ratjen) قهرمان پرش ارتفاع و یکی از امیدهای حکومت نازی برای درخشش در عرصه‌های جهانی بود. او به عنوان زن در مسابقات جهانی حاضر می‌شد و با زنان ورزشکار رقابت می‌کرد. ماجرای دورا هم سهم مهمی در افزایش بحث‌ها پیرامون جنسیت قهرمانان زن و درخواست انجام آزمایش‌های مربوط به جنسیت داشت. البته جنسیت دورا حین مسابقات ورزشی زیر سؤال نرفت. روزی در سال ۱۹۳۸ هنگامی که دورا با قطار از وین به کلن می‌رفت، مامور قطار به او شک کرد و به پلیس خبر داد که یک مرد با لباس زنانه سوار قطار شده است. پس از بازداشت توسط پلیس، یک پزشک او را معاینه و اعلام کرد که دورا مرد است اما بدنی «غیرمتعارف» دارد. ماجرای دورا در دادگاه پیگیری شد و در نهایت دادگاه رأی داد که دورا راتجن قصد تقلب نداشته؛ او بدنی نامتعارف دارد و طبق ادعای خانواده‌اش از بدو تولد به عنوان دختر شناخته و بزرگ شده است. دورا راتجن که سردرگم و ترسیده بود، اعلام کرد که ورزش قهرمانی را کنار می‌گذارد. سپس نامش را به دِر (Der) و بعد به هاینریش (Heinrich) تغییر داد. ۳۰ سال پس از المپیک برلین، دورا اعتراف کرد که نازی‌ها او را وادار کرده بودند در نقش زن وارد مسابقات شود و برای آلمان نازی افتخار بیافریند. طبق گزارشی در نشریه‌ی تایمز رقیب اصلی دورا در آلمان یک زن یهودی بود و هیتلر نمی‌خواست یک یهودی به عنوان نماینده‌ی آلمان در المپیک بدرخشد و قهرمان ملی شود. به همین دلیل آنها با وجود ابهام‌هایی که در هویت جنسی دورا وجود داشت او را تشویق یا وادار کردند با هویت یک زن به عنوان نماینده‌ی آلمان در مسابقات جهانی شرکت کند. هرچند معمای جنسیت دورا هرگز حل نشد، اما حکایت او بر تردیدها پیرامون جنسیت قهرمانان زن اثر مهمی داشت.

روش‌های آزمایش تعیین جنسیت در طول تاریخ

یک: معاینه‌ی اندام جنسی ورزشکاران زن 

معاینه‌ی تعیین جنسیت اولین بار در مسابقات قهرمانی دو و میدانی ۱۹۵۰ بلژیک برای ورزشکاران زن الزامی شد. ورزشکاران پیش از عزیمت به محل مسابقات، در کشور خود تحت معاینه قرار می‌گرفتند؛ آنها باید برهنه می‌شدند تا پزشکان اندام جنسی‌شان را ببینند و زن بودن‌شان را تائید کنند. یکی از زنان ورزشکار مطرح که سرنوشتش تحت تاثیر این قانون قرار گرفت فوکی دیلما (Foekje Dillema) صاحب رکوردهای ملی و جهانی در رشته دو و میدانی اهل هلند و مشهور به سریع‌‌ترین زن زمان خود بود. مقامات دو و میدانی هلند او را در سال ۱۹۵۰ از حضور در مسابقات جهانی منع کردند. بعد از این حکم فوکی دیلما یک سال خود را در خانه‌اش حبس کرد و در تمام عمرش حاضر نشد در این باره صحبت کند. در ادامه به مورد دیلما که قربانی سیاستگذاری‌های نادرست ورزشی و علمی شد، باز خواهیم گشت. معاینه‌ی بدنی تا المپیک ۱۹۶۴ توکیو، درست همان سالی که زنان ورزشکار ایرانی وارد مسابقات المپیک شدند ادامه داشت. 

در مسابقات قهرمانیِ ۱۹۶۶ اروپا در بوداپست، هویت جنسی چند ورزشکار که بیشترشان اهل اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی بودند زیر سوال رفت و در نتیجه‌ی آن طبق تصمیم اتحادیه‌ی بین‌المللی فدراسیون‌های دو و میدانی انجام آزمایش تعیین جنس در محل مسابقات برای نخستین بار برای همه‌ی ورزشکاران زن اجباری شد. دهه‌های میانی قرن بیستم دوران رقابت جهان غرب (به ویژه آمریکا) با شوروی و کشورهای اروپای شرقی بود. گروهی از منتقدان ورزشی این رقابت سیاسی را یکی از انگیزه‌های اصلی ایجاد تردید در هویت جنسی ورزشکاران زن و اجرای طرح تعیین جنس در مسابقات المپیک می‌دانند. از نظر این منتقدان تسلط کلیشه‌های مرسوم در آمریکا و اروپای غربی درباره‌ی بدن «زنانه» و تعریف و تبلیغ آن کلیشه‌ها به عنوان استاندارد «زنانگی» در سطح جهانی باعث شد در مسابقات ورزشی جهانی، زنانی که آن ویژگی‌ها را نداشتند (و اغلب از کشورهای شوروی و اروپای شرقی بودند) به نظر «زنانه» نیایند و زن بودن‌شان زیر سوال برود. دو سال بعد، در المپیک ۱۹۶۸ آزمایش تعیین جنس در محل مسابقات انجام شد و همزمانْ اعتراض‌ها به توهین‌آمیز، غیراخلاقی و غیرعلمی بودن روش معاینه‌ی بدنی بالا گرفت. پیشرفت علم ژنتیک سبب شد معاینه‌ی بدنی با آزمایش‌های ژنتیک جایگزین شود.

دو: لزوم داشتن یک کروموزوم X غیر فعال و ممنوعیت هرگونه کروموزوم Y

یکی از روش‌های آزمایش ژنتیک در مسابقات تست کروماتین جنسی بود. در این آزمایش از سلول های بدن (اغلب مخاط دهان) ورزشکار نمونه‌برداری می‌کردند. عملکرد روش کروماتین بر این پایه استوار بود که زنان دارای ترکیب کروموزومی 46XX (بیست و سه جفت کروموزوم شامل یک جفت کروموزوم جنسی ایکس) هستند و آزمایش میکروسکوپی سلول‌های مخاط دهان زنان «یک توده واحد X- کروماتیک» یا اصطلاحا جسم بار (Barr body) را نشان خواهد داد، در حالیکه سلول‌های مردان با ترکیب کروموزومی 46XY (بیست و سه جفت کروموزم شامل یک کروزوم جنسی ایکس و یک کروموزوم جنسی وای) فاقد این توده است. توضیح مختصر علمی این است که اغلب در هنگام رشد جنینی یکی از دو کروموزوم ایکس (در ترکیب ایکس ایکس) غیر فعال می‌شود. این کروموزوم به صورت توده‌ای تیره به غشای هسته‌ی سلول می‌چسبد و قابل مشاهده است. این جسم توده‌ای موجود در سلول «جسم بار» (نام کاشف آن) خوانده می‌شود و قابل مشاهده است. به این ترتیب اگر سلول مورد آزمایش ورزشکاران زن جسم بار را نشان می‌داد آنها زن شناخته می‌شدند. فقدان جسم بار در سلول یک ورزشکار به این معنی تفسیر می‌شد که او زن نیست؛ به گروه زنان تعلق ندارد و باید از شرکت در مسابقات محروم شود. همچنین در آزمایشات ژنتیک اگر فرد دارای ژن Y تشخیص داده می‌شد هم از دسته‌ی زنان حذف و از شرکت در مسابقات محروم می‌شد.

پیشرفت علم ژنتیک اعتبار و قطعیت این آزمایش را هم زیر سؤال برد. پژوهش‌های بعدی ثابت كرد که جسم بار تنها یک کروموزوم جنسی X غیرفعال است و همه‌ی زنان الزاما یک کروموزوم جنسی X غیرفعال ندارند. در سلول بدن زنان با کروموزوم XO جسم بار دیده نمی‌شود. همچنین در زنان با وضعیت كروموزومی XXX دو کروماتین جنسی دیده می‌شود. جالب آن كه مردان با فرمول كروموزومی XXY هم یک كروماتین جنسی دارند. همچنین، این آزمایش‌ها نمی‌توانست افراد بیناجنسی را دقیق تشخیص دهد و به این ترتیب بسیاری از افرادی که با علم امروزی می‌توانند در گروه زنان قرار بگیرند، به اشتباه مرد تشخیص داده می‌شدند. این به معنای حذف غیرمنصفانه و اشتباه شمار زیادی از ورزشکاران زن است. البته کمیته‌ی المپیک این امکان را برای ورزشکاران زن در نظر گرفته بود که تشکیل پرونده پزشکی بدهند و پیگیر بازگشت خود به مسابقات باشند اما این روند که به هر حال باید بعد از محرومیت از مسابقات طی می‌شد، بسیار فرسایشی، پر استرس و گیج‌کننده بود. به همین دلیل بسیاری از ورزشکاران وقتی که با این مشکل مواجه می‌شدند ترجیح می‌دادند ورزش قهرمانی یا به‌کل ورزش را کنار بگذارند و بسیاری از آنها مثل فوکی دیلما کاملا منزوی شدند.

 فوکی دیلما؛ قربانی آزمون و خطای آزمایش‌های تعیین جنس

فوکی دیلما در بدو تولد زن تشخیص داده و به عنوان یک دختر بزرگ شد. او که قهرمان رشته‌ی دو و میدانی بود با شروع آزمایش‌های اجباری تعیین جنس ورزش را ترک کرد و گوشه‌گیر شد. سال‌ها بعد از ترک ورزش، انزوا و مرگ او بود که آزمایش پزشکی قانونی یک کروموزوم Y در DNA او نشان داد. علم امروز می‌گوید ممکن است او دارای اصطلاحا موزاییک ژنی و فرمول کروموزومی 46XX یا 46XY بوده باشد. آزمایش پزشکی قانونی آن زمان اینگونه اعلام کرد که جنین دیلما از یک تخم بارور شده با نوع XXY شکل گرفته که به دو قسمت نیم XX نیم XY تقسیم شده بود. بنابراین دیلما احتمالا یک فرد 46XX/46XY بوده است. مکس دُله (Max Dohle) زندگی‌نامه‌نویس فوکی دیلما با اشاره به نتایج آزمایش‌هایی که بعد از مرگ دیلما انجام و منتشر شد اظهار کرد از آنجا که دیلما یک کروموزوم Y داشت تا دم مرگش اگر می‌خواست در مسابقات شرکت کند و مورد آزمایش ژنتیکی قرار می‌گرفت رد می‌شد در حالیکه اِشکال اصلی از آزمایش‌های ژنتیکی بود. نقص آزمایش جسم بار و آزمایش اسکن کروموزوم Y که چندین سال معیار تشخیص جنس ورزشکاران زن در مسابقات المپیک بود مانع قضاوت درست در خصوص چنین مورد پیچیده‌ای بود. طبق توضیح دُله دیلما یک شخص بیناجنسی دارای بیضه‌ی نهفته‌ی غیرفعال بود که در سال ۱۹۵۲ با یک عمل جراحی بیضه‌های غیرفعال خود را برداشت. زنان و افراد بیناجنسی ورزشکار زیادی از سال ۱۹۶۶ تا سال ۲۰۰۱ در روند این آزمایش‌ها به دلیل نداشتن جسم بار یا داشتن کروموزوم Y از شرکت در مسابقات محروم شدند در حالیکه هیچ‌یک از این دو معیار درستی برای دسته‌بندی ورزشی نبودند. 

 استلا والش و شگفت‌آفرینی بعد از مرگ

سرگذشت استلا والش (Stella Walsh) قهرمان دو و میدانی اهل لهستان و مقیم امریکا هم در تاریخ ورزش زنان و فرآیند آزمایش‌های تعیین جنس مؤثر بود. او در خلال دو دهه‌ی ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ ابتدا به عنوان یک لهستانی و بعد با تابعیت آمریکا مدال‌های جهانی متعددی به دست آورد و بعد فعالیت‌های ورزشی‌اش را به عنوان مربی پی گرفت. این ورزشکار سال ۱۹۸۰ در جریان یک سرقت مسلحانه در شهر کلیولند ایالت اوهایو کشته شد. از آنجا که او در یک سرقت کشته شده بود، پزشک قانونی جسد او را کالبدشکافی کرد و متوجه شد رحم و تخمدان‌های او عادی نیستند. علی‌رغم بازار داغ شایعات علیه او، گزارش پزشکی اعلام کرد که هرچند والش دارای کروموزم Y بود، ولی بدنش هورمون‌های جنسی مردانه نداشت. پرونده‌ی پزشکی استلا والش یکی از اسنادی بود که بر تصمیم‌های آتی کمیته‌ی بین‌المللی المپیک اثر گذاشت و قطعیت علم ژنتیک در تعیین جنسیت ورزشکاران را بیش از پیش زیر سوال برد. پیشرفت‌های علمی ثابت کرد که وجود کروموزوم Y در بدن ورزشکاران برای تشخیص جنس آنها کافی نیست و آزمایش ژنتیکی به‌ویژه از لحاظ ورزشی روشی ناکارآمد،‌ بی ربط و دارای پیامدهای اخلاقی ناگوار است. 

سه: آزمایش‌های هورمونی و ادامه‌ی خطاها و عدم قطعیت

در اوایل قرن ۲۱ در پی اعتراض‌های گسترده‌ی بسیاری از نهادهای ورزشی و پزشکی به مقررات مربوط به آزمایش‌های اجباری تعیین جنس ورزشکاران، ‌کمیته‌ی بین‌المللی المپیک آزمایش‌های اجباری ژنتیکی زنان ورزشکار را لغو کرد و این بار روش آزمایش هورمونی را برگزید. همچنین آغاز قرن ۲۱ همراه شد با این قاعده که لازم نیست تمام ورزشکاران مورد آزمایش قرار بگیرند؛ فقط اگر در مورد ورزشکار خاصی شکی ایجاد شد یک تیم پزشکی پرونده‌ی او را بررسی می‌کند و رای می‌دهد. مورد کَستِر سِمِنیا (Caster Semenya) دونده‌ی اهل آفریقای جنوبی در جریان مسابقات جهانی دو و میدانی ۲۰۰۹ برلین مقررات مسابقات جهانی را دگرگون کرد و طی ده سال تغییرات بسیاری در رویکرد نهادهای ورزشی به آزمایش‌های تعیین جنس و مرزبندی‌ها میان زنان و مردان ایجاد کرد. این مورد چنان تاثیرگذار بود که نشریه‌ی New Statesman بریتانیا سمانیا را در فهرست ۵۰ شخصیت مهم سال ۲۰۱۰ قرار داد. همان سال اتفاقی در ورزش زنان ایران افتاد که با مورد سمانیا مقایسه شد، با این تفاوت که ابعاد مساله به‌درستی شناخته نشد، حتی در خبرها هم با تحریف نقل شد و بر رویکرد پر از ابهام و اتهام و اشتباه درباره‌ی جنسیت ورزشکاران زن اثری نگذاشت.

در ایران چه اتفاقی افتاد؟ 

پاییز سال ۱۳۸۸ با شکایت مدیرعامل باشگاه فوتبال زنان شن سای ساوه از تیم فوتبال عقاب ابتدا دروازه‌بان این تیم و بعد زنان فوتبالیست دیگری به «دو جنسه» بودن متهم شدند. درخواست شاکی این بود که این بازیکنان زن از فوتبال محروم شوند. کفاشیان، رئیس وقت فدراسیون فوتبال رسیدگی به این موضوع را به «کمیته‌ی بانوان فدراسیون» سپرد. کمیته هم این اتهام را تکذیب کرد، اما شکایت، جنجال‌های رسانه‌ای و به تبع آن شایعات آنقدر ادامه پیدا کرد تا سرانجام به کناره گیری، اعتراض و اخراج تعدادی از فوتبالیست‌های زن انجامید. پرونده‌ی کَستِر سِمِنیا چند ماه قبل طرح شده بود. بعضی از رسانه‌ها مورد زنان فوتبالیست ایرانی را با روایتی تحریف‌شده و نادرست از مورد کَستِر سِمِنیا مقایسه و از واژه‌هایی مثل جرم، شرم، رسوایی و دختر مَرد نما استفاده کردند. خبرآنلاین درباره‌ی سِمِنیا نوشت: «کاستر دوجنسه همراه با مدالش اشک می‌ریخت. او تیتر اول همه رسانه‌های جهان شده بود و همه داشتند درباره شخصیتش سخن می‌گفتند؛‌ اینکه دختر است یا پسر.» اما واقعیت چیز دیگری بود؛ اول این‌که سِمِنیا اولا به مسابقات برگشت، دوم این‌که مورد حمایت کشور خود قرار گرفت و سوم این‌که بیناجنسی بودن او جرم ورزشی محسوب نمی‌شود. 

سِمِنیا بعد از کسب مدال طلا شد مجبور به گذراندن آزمایش تعیین جنس شد. جواب آزمایش بطور رسمی منتشر نشد ولی حضورش در مسابقات تا مدتی به حالت تعلیق درآمد. او در سال ۲۰۱۰ با تائید فدراسیون جهانی دو و میدانی به مسابقات بازگشت و در مسابقات ۸۰۰ متر قهرمانی جهان در سال ۲۰۱۱ مدال نقره گرفت، در المپیک ۲۰۱۲ و ۲۰۱۶ هم برنده‌ی مدال طلا شد. سِمِنیا با حمایت مربی‌اش، بسیاری از فعالان حقوق بشر، ورزشکاران و همچنین مقامات آفریقای جنوبی در المپیک ۲۰۱۲ پرچمدار کشورش شد. کمیته‌ی بین‌المللی المپیک قبل از المپیک ۲۰۱۲ مقررات میزان تستوسترون در زنان را اعلام و تاکید کرد که این مقررات هیچ ربطی به تعیین جنس ورزشکاران ندارد بلکه فقط تعیین می‌کند که آیا یک ورزشکار با توجه به ویژگی‌های هورمونی‌اش می‌تواند در گروه زنان در مسابقات شرکت کند یا خیر. علت تاکید بر تستوسترون این اعلام شد که میزان تستوسترون در خون هر شخص بر عملکرد ورزشی او تاثیر مثبت می‌گذارد و بطور متوسط تستوسترون زنان پایین تر از مردان است. استدلال این بود: از آنجا که بالا بودن تستوسترون در یک زن یک امتیاز نابرابر (به نسبت دیگر زنان) محسوب می‌شود، پس شرط دسته‌بندی ذیل گروه زنان در رقابت‌های ورزشی این است که میزان تستوسترون خون شخص از حد مجاز بالاتر نباشد. در ضمن، مقرر شد چنانچه ورزشکاری در این آزمایشات از گروه زنان حذف شود صلاحیت آن را دارد که در گروه مردان مسابقه دهد. 

دونده‌ی هندی و مقاومت در برابر مصرف دارو

ورزشکار دیگری که گرفتار آزمایش هورمونی تستوسترون شد و سرنوشت ورزشی‌اش بر تحولات آتی این مقررات اثر گذاشت دوتی چاند (Dutee Chand) دونده‌ی هندی است. مقامات ورزشی هندوستان صلاحیت او را در سال ۲۰۱۴ مورد تردید قرار دادند. در نتیجه‌ی انجام آزمایش‌های هورمونی تستوسترون بدنش بالاتر از حد مجاز اعلام و از گروه زنان حذف شد. دوتی چاند در دفاع از خود و اعتراض به این حکم به «دیوان داوری ورزش» شکایت کرد و مدارکی علیه استفاده از آزمایش تستوسترون به نحوی که از سال ۲۰۱۱ در مسابقات مقرر شده بود، به دادگاه ارائه داد. در آن سال‌ها زنان ورزشکار زیادی برای کاهش میزان تستوسترون خون خود به دارو و حتی جراحی روی آورده بودند. اما دوتی چاند حاضر به مصرف دارو نشد و گفت «می‌خواهم همان که هستم بمانم». سرانجام در سال ۲۰۱۵ «دیوان داوری ورزش» به نفع چاند رای داد و به این ترتیب مقررات فدراسیون قهرمانی دو به دلیل فقدان صراحت در شواهد علمی درباره‌ی سطح مجاز هورمون به مدت دو سال به حالت تعلیق درآمد. 

نتیجه‌ی پیگیری‌ها و تغییرات جدید

دوتی چاند و کَستِر سِمِنیا پیروزمندانه به میدان مسابقات برگشتند و موفقیت‌های چشمگیری کسب کردند. سال ۲۰۱۷ اتحادیه‌ی بین‌المللی فدراسیون‌های دو و میدانی اعلام کرد که بر اساس تازه‌ترین پژوهش‌ها زنانی با میزان تستوسترون بالا در بعضی از ورزش ها تا ۳ درصد بهتر از زنان با تستوسترون پایین‌تر عمل می‌کنند. در آوریل ۲۰۱۸ فدراسیون جهانی دو و میدانی مقررات جدید را اعلام کرد و قرار شد که از نوامبر ۲۰۱۸ تنها در مسابقات دو ۴۰۰ متر، ۸۰۰ متر، و ۱۵۰۰ متر، دو با مانع، و ترکیب اینها سقفی (nmol/L5) برای میزان تستوسترون وجود داشته باشد. طبق این مقررات ورزشکاران زنی که میزان تستوسترون خون آنها از ۵ nmol/L بیشتر باشد (اصطلاحا «اندروژن سنستیو» باشند) در صورتی می‌توانند در رقابت‌های جهانی رشته‌های مذکور در گروه زنان شرکت کنند که رسما زن یا بیناجنسی ( یا میان‌جنسی intersex) شناخته شده باشند و دوما میزان تستوسترون خود را برای حداقل شش ماه متوالی به زیر پنج نگه دارند. اختلاف نظر در مورد این مقررات همچنان ادامه دارد. 

انتقادها به مقررات مربوط به آزمایش تستوسترون را می‌توان این طور دسته‌بندی کرد: 

۱- قراردادی بودن معیار – حد معین برای میزان قابل قبول تستوسترون در زنان یک حد قراردادی است که با توجه به میانگین تستوسترون مردان و زنان انتخاب شده است. میزان تستوسترون در بسیاری از مردان کمتر از این میزان است و در بسیاری زنان بیشتر از این حد. 

۲- زیر ذره بین بودن زنان – در تاریخ ورزش تنها زنان هستند که مجبور شده‌اند در انواع معاینه‌ها و آزمایش‌های مربوط به تعیین جنسیت شرکت کنند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که تفاوت میزان تستوسترون در میان مردان هم زیاد است، آنقدر که می‌تواند مرزها و معیارهای تعیین‌شده را به هم بریزد. در ضمن اگر میزان بالای تستوسترون یک امتیاز نابرابر محسوب می‌شود بعضی از مردان به دلیل داشتن میزان تستوسترون بالاتر از متوسط دارای امتیاز نابرابر نسبت به باقی مردان هستند. با این حال، فقط زنان هستند که هویت‌ و ویژگی‌هایشان مورد تردید و آزمایش قرار می‌گیرد و فقط زنان مجبورند برای ماندن در ورزش بدن خود را دستکاری کنند. 

۳- عدم شواهد کافی درباره‌ی اثر تستوسترون بر ورزش – بسیاری از دانشمندان و پژوهشگران معتقدند شواهد کافی برای اثبات این که میزان بالای تستوسترون در زنان ورزشکار بر عملکرد ورزشی آنها اثر می‌گذارد، وجود ندارد. آنها می‌گویند با تکیه بر شواهد موجود نمی‌توان گفت که میزان بالای تستوسترون به یک ورزشکار امتیازی نابرابر می‌دهد.

۴- نادیده گرفتن ویژگی‌های بدنی تعیین‌کننده تر از تستوسترون – برخی ویژگی‌های فیزیکی هستند که نسبت به تستوسترون بر عملکرد ورزشی فرد اثر بیشتری دارند اما امتیاز نابرابر خوانده نمی‌شود.مثلا دستگاه تنفسی بعضی ورزشکاران نسبت به متوسط افراد قوی‌تر است و این باعث می‌شود این افراد در نفس‌گیری -که تقریبا در تمام رشته‌های ورزشی حیاتی‌ست- بهتر عمل کنند؛ یا قد بلند در ورزش‌هایی مثل بسکتبال و والیبال تعیین‌کننده است؛ همچنین فرم بدن در ورزش هایی مثل ژیمناستیک، کُشتی و شنا نقشی به‌مراتب تعیین‌کننده‌تر از میزان تستوسترون دارد. برای نمونه فرم بدنی مایکل فلپس، شناگر آمریکایی و حسن یزدانی برای رشته‌ی ورزشی آنها بسیار مناسب است. این امتیازات فردی که نخبگان ورزشی را در صدر رتبه‌های قهرمانی قرار می‌دهد در مقررات ورزشی امتیاز نابرابر تلقی نمی‌شود و به حذف افراد منتهی نمی‌شود، ولی میزان تستوسترون عامل نابرابر و امتیاز غیرمنصفانه به شمار می‌رود.

۵- خطر حذف گروهی از زنان و افراد بیناجنسی – طبق این معیار بسیاری از زنان یا افراد بیناجنسی دارای هویت جنسی زن، دچار بی‌مکانی در مسابقات ورزشی می‌شوند. میزان تستوسترون بالا تعیین کننده‌ی جنس یا جنسیت شخص نیست. از آنجا که در مسابقات جهانی ورزشی تنها دو گروه زنان و مردان وجود دارند، وقتی یک ورزشکار به دلیل میزان تستوسترون بالاتر از حد مجاز از گروه زنان حذف می‌شود در واقع از ورزش حذف می‌شود و به این ترتیب بسیاری از زنان نخبه‌ی ورزشی در این ساختار در معرض این تهدید پاک شدن از عرصه ورزشی قرار می‌گیرند. 

۶- نادیده گرفتن تفاوت تستوسترون طبیعی بالا با دوپینگ – داشتن تستوسترون بالا به معنی دوپینگ نیست. برخی از منتقدان می‌گویند این انتظار که زنانی که بطور طبیعی تستوسترون بالاتر از حد مجاز دارند با دارو تستوسترون خود را پایین بیاورند، در تقابل با مقررات دوپینگ قرار می‌گیرد. دوپینگ، به معنای ایجاد تغییرات مصنوعی از طریق دارو در بدن جرم است. وقتی بدن یک ورزشکار بطور طبیعی حاوی میزانی از تستوسترون است باید آن را مثل دیگر ویژگی‌های طبیعی بدن پذیرفت و ورزشکار را وادار به دستکاری طبیعت بدنش نکرد. 

۷- تحقیرآمیز بودن آزمایش‌ها و پیامدهای روانی و اجتماعی‌شان – معاینه‌ی بدنی و آزمایش ژنتیک ورزشکاران زن در تاریخ موجب آسیب‌های روانی شدیدی به آنها شد و اِشکال‌های اخلاقی بسیاری پیش آورد. آزمایش تستوسترون و حکم‌های ابلاغ شده به ورزشکاران زن هم مسائل و حساسیت‌های اخلاقی، روانی و حتی سیاسی بسیاری ایجاد کرده است. تعدادی از ورزشکاران زن و بیناجنسی تحت فشار این حکم‌ها و حواشی‌شان منزوی و افسرده شدند و حتی دست به خودکشی زدند. 

با توجه به نقص‌های علمی موجود، پیامدهای اخلاقی،‌ روانی و اجتماعی آزمایش‌ها و عواقب ناگوار و غیرعادلانه‌‌ی آنها رای ورزشکاران زن، بسیاری از شخصیت‌ها و نهادهای علمی، ورزشی و حقوق بشری خواستار تجدید نظر در مقررات و تغییر اساسی در معیارهای مرزبندی میان گروه زنان و مردان در ورزش هستند. از جمله گزارشگر ویژه سازمان ملل در سال ۲۰۱۶ از سیاست‌های تعیین جنس انتقاد و اعلام کرد که این مقررات باعث شده بسیاری از ورزشکاران زن بدن خود را به دارو و حتی جراحی‌های غیرضروری و ناسالم بسپارند. از نهادهای سیاستگذار ورزشی خواسته شد مقررات ورزشی را منطبق با اصول بنیادین حقوق بشری تنظیم کنند و زنان و افراد بیناجنسی با هویت زن را برای ماندن در عرصه‌ی ورزش به ایجاد تغییر در بدن خود تشویق یا وادار نکنند. کمیته‌ی ملی المپیک هم اعلام کرد که در مقررات تجدید نظر می‌کند،‌ در خصوص گرایش و هویت جنسی و جنسیتی ورزشکاران سوال یا دخالتی نمی‌کند، و در مورد حد مجاز تستوسترون با ملاحظات اخلاقی و دقت و مراقبت علمی بیشتری عمل می‌کند. 

اما همزمان با تغییرات دو دهه‌ی اخیر در دنیای ورزش، فشار بر ورزشکاران زن ایرانی تشدید شده است. تعدادی از آنها برای ماندن در میدان‌های ورزشی مجبور به جراحی شدند ولی همچنان زیر ضرب شاکیان بودند. در این سال‌ها شاهد جنجال‌هایی پیرامون تردید در صلاحیت حضور بعضی ورزشکاران زن ایران در مسابقات بودیم. اخبار مربوط به این حوزه اغلب با ابهام و درهم‌آمیختگی مفاهیم همراه بوده است. بعد از شایعه‌ی ترنس بودن ایمان خلیف، نماینده‌ی کمیته‌ی المپیک پاریس در مصاحبه‌ی مطبوعاتی اعلام کرد که او اصلا ترنس نیست و خلط مبحث رخ داده است. ابهام در مفاهیم اساسی مثل هویت جنسی و جنسیتی هم مانع شناخت و تعریف دقیق مساله است و هم مانعی در برابر حل مساله. تابو بودن موضوع و سکوتی که به ورزشکاران قربانی و حامیان آنها تحمیل شده به پیچیدگی مساله اضافه می‌کند. ابهام‌زدایی و ارتقای آگاهی عمومی می‌تواند تا حدی بستر لازم را برای بهبود شرایط ورزش زنان فراهم کند.