گفتوگو با اعضای کمپین من هم ایران
«می تو» یا «من هم» عبارتی کوتاه و موجز بود که پاییز ۲۰۱۷ شبکههای اجتماعی را لرزاند، به رسانههای جریان اصلی در کشورهای مختلف رسید و در اندکزمانی دنیا را تکان داد. آلیسا میلانو، بازیگر آمریکایی در شبکهی ایکس (توییتر سابق) تصویری از یک یادداشت را منتشر کرد «دوستی پیشنهاد داد گر همهی زنانی که مورد آزار و خشونت جنسی قرار گرفتهاند بنویسند «من هم»، شاید بتوانیم بزرگی این مساله را به مردم نشان دهیم.» و بالای یادداشت به کاربران توییتر پیشنهاد کرد اگر تجربهی خشونت و آزار جنسی دارید زیر همین توییت بنویسید: me too . این توییت هزاران کامنت گرفت، هزاران زن در پاسخ به این توییت از تجربههای تکاندهندهی خشونت نوشتند. بازیگران هالیوود و زنان مشهور هم لب به سخن گشودند و زلزلهای که هیچکس فکرش را نمیکرد هالیوود و سپس کل آمریکا را لرزاند: یکی از قدرتمندترین و پرنفوذترین مردان سینمای آمریکا که معاشرِ رؤسای جمهور و وزرا بود و نقشی تعیینکننده در وضعیت سینمای هالیوود داشت، به آزار جنسی متهم شد و این آغاز موجی بود که بهسرعت بسیاری از کشورهای جهان را در نوردید.
خانم میلانو، بلافاصله پس از توییت اول، در توییت دیگری اعلام کرد عبارت می تو را پیشتر فعال برابریخواه دیگری به کار برده بود. تارانا برک، کنشگر حقوق زنان ۱۱ پیش از آلیسا میلانو می تو را در شبکهی اجتماعی مایاسپیس به کار برده بود تا توجه کاربران را به مسالهی آزار و خشونت جنسی و جنسیتی علیه زنان سیاه جلب کند.
می تو سه سال پیش (تابستان ۱۳۹۹) میان کاربران فارسیزبان شبکههای اجتماعی طنینانداز شد. زنان ایرانی از توییتر و اینستاگرام به عنوان فضایی برای رساندن صدای خود به جامعهای که سخن گفتن از آزار جنسی در آن «راز مگو» بود استفاده کردند و موج افشاگریها علیه شخصیتهای مشهور آغاز شد.
در این میان گروهی از فعالان زن ایرانی گرد هم آمدند تا سیستمی برای راستیآزماییِ روایتهای خشونت و آزار جنسی و آماده کردن آنها برای انتشار عمومی ایجاد کنند. به این ترتیب «من هم» از یک صفحه در اینستاگرام آغاز شد و بهمرور به فعالیتی فراتر از این شبکهی اجتماعی تبدیل شد. آنچه میخوانید حاصل گفتوگو با همکاران کمپین من هم است؛ کمپینی که فعالیتش را با این جمله آغاز کرد: در مسیر مبارزه علیه خشونت جنسی صدای شما هستیم.
دربارهی موضوع کمپین بگویید؛ اینکه ضرورت ایجاد چنین کمپینی چه بود؟
کمپین می تو، کارزاریست علیه خشونت جنسی در فضای فارسی زبان که مثل بسیاری از کشورها در پیوند با جنبش سراسری و جهانیِ می تو شکل گرفت. جنبش می تو با روایتهای زنان از تجربههای خشونت جنسی شروع شد اما به آن محدود نماند و به مرور این روایتها را به ابزاری برای جلب توجه عمومی به ضرورت توقف آزارها و خشونتهای سیستماتیک مبتنی بر جنسیت تبدیل کرد. در این جنبش، هر روایتی که مطرح میشد از روایتهای دیگر حمایت میکرد و در نهایت زنجیرهی روایتها به فرهنگی برای حمایتگری و ایجاد حلقههای امن تبدیل شد. البته جنبش می تو صرفا به روایتگری آزار و خشونت جنسی محدود نمیشد و اهداف و دستآوردهای کلان و مهم دیگری مثل ضرورت آموزش جمعی دربارهی آزارها و خشونتهای مبتنی بر جنسیت، اهمیت همافزاییِ قدرت اعتراض و ناامن کردن فضا برای آزارگری را به دنبال داشت.
بعد از شروع روایتهای زنان ایرانی به زبان فارسی در شبکههای اجتماعی روشن شد که رنج خشونت جنسی و عواقب آن برای زنان و جامعهی کوییر (+LGBTQ) نامرئیست و باید فضایی برای مرئی و آشکار شدن این رنجها ایجاد کرد. نبود پروتکلها و دستورالعملهای لازم برای ایجاد و حفظ فضای امن برای راویان و فقدان سیستمهای گزارشدهی، و همینطور روشهای راستیآزمایی گزارشهای خشونت جنسی حتی در دادگاهها و سیستمهای قضایی کشورهای دموکراتیک هم تأییدیست بر نادیدهانگاری جمعی نسبت به بازماندگان و قربانیان آزار جنسی.
حرف و پیام من هم چیست؟
حرف اصلی این است: این وضعیت نمیتواند اینطور ادامه پیدا کند و ما این مبارزه را تا دسترسی به عدالت در سیستم قضایی و ایجاد امنیت برای تمام قربانیان در مسیر عدالتخواهی ادامه میدهیم. اصل مساله می تو در دنیا مبارزه با قوانین مدنی و کیفری، سیستم قضایی و روابط قدرت سیستماتیک برساختهی مردسالاری است. من هم ایران هم همین اهداف را دنبال میکند.
«من هم» به دنبال چه تغییریست؟ وضعیت مطلوبی که به دنبال آن است، چیست؟
اولین موضوعی که باید تغییر کند، قانون و سیستم قضایی است. ویژه بودن جرایم خشونت جنسی باید شناخت قانونی پیدا کند و قوانینی متناسب با ویژگیهای آن وضع شود. جرایم جنسی را نمیتوان در قالب جرایم دیگر بررسی کرد. جرمی را که در خلوت صورت گرفته و مدارکی مشابه با جرایم دیگر برای اثباتش وجود ندارد، باید به شیوهای تخصصی و متناسب با مختصات همین جرم بررسیِ قضایی کرد. در جریان جنبش می تو روایتهای قربانیان یا نجاتیافتگان آزار جنسی روشن کرد که سیستم قضایی در همهی دنیا برای بررسی جرائم جنسی ناکارآمد است. روایتهای زنان و مردان به سیستمهای قضایی در کشورهای مختلف فرصت داد دانش و تجربههای جدید برای بررسی این موارد به دست آورند. فعالان می تو پیشنهادهایی برای بهبود سیستمهای قضایی و روشهایی برای نحوهی بررسی پروندهها ارائه کردند؛ روشهایی که مسلما در تمام این سالها از چشم سیستمهای قضاییِ تماما مردانه به دور مانده است. از طرفی، ناکارآمدی و سوگیری سیستمهای قضایی سبب نابرابری در دسترسی به عدالت شده و این ایده را شکل داده که حالا که قربانی به عدالت دسترسی ندارد و پیگیری کردن جرم هم زندگیِ خود قربانی را نابود می کند، پس بهتر است کل مسأله را پاک کرد. نگاه عمومی به مسالهی آزار جنسی اینطور بود که خب یک مسالهی تلخ اما عادیست، گاهی هم حضور اجتماعی زنان و جامعهی کوییر را هم به دنبال دارد که خب این هم طبیعی به نظر میرسید و ارادهای جمعی برای مقاومت در برابر این عادیسازی دیده نمیشد.
وضعیت مطلوبی که من هم دنبال میکند در درجهی اول این است که سیستم قضایی به فهم دقیقی از ویژگیهای جرایم خشونت جنسی و جزئیات آسیبهایی برسد که این جرایم به زندگی قربانیان وارد میکنند. هدف بعدی، پیش گرفتن روشهای موثر از سوی سیستمهای قضایی برای راستیآزماییِ این دست جرایم است. در درجهی بعد تغییر قوانین مدنی و کیفریِ اغنا کننده، مرتبط به جرایم خشونت جنسی است که دسترسی به عدالت را برای همهی قربانیان خشونت جنسی به شکل فراگیر و در تمام لایههای جامعه فراهم کند. چنین شرایط و تغییراتی در یک وضعیت مطلوب میتواند به کاهش جرایم جنسی و کمرنگ شدن فرهنگ تجاوز در محیط های اجتماعی از جمله خانواده، فضای آموزشی و درمانی، کار و اقتصاد منجر شود.
به نظر شما رسیدن به چنین وضعیت مطلوبی در در شرایط کنونیِ ایران شدنی و ممکن است؟
تغییرات ساختاری سیستم قضایی در ساختارهای سیاسی مانند جمهوری اسلامی اگر محال نباشد اما به راحتی می توان گفت که دور از دسترس است. بهویژه زمانی که این تغییر قوانین، متوجه مسائلی مرتبط با برابری جنسی و جنسیتی است. نباید فراموش کنیم که ایدئولوژی جمهوری اسلامی از وجود و حتی گسترش خشونت جنسی علیه زنان و افراد کوییر بهره می برد. خشونت جنسی باید وجود داشته باشد تا حجاب اجباری توجیه شود، همچنین خشونت جنسی ابزار مناسبی در دست یک سیستم زنستیز است برای کنترل حضور اجتماعی زنان و حتی کنترل دسترسیهای اقتصادی زنان. بنابراین میزان منفعتی که جمهوری اسلامی از وجود خشونت جنسی در جامعه میبرد برایش قابل چشمپوشی نیست. با این نگاه، امید به تغییراتی از سمت حکومت برای ایجاد موانع جدی قانونی در برابر خشونتگران جنسی امیدی دور از دست به نظر میرسد. به همین دلیل است که کمپین من هم در ایران هدف استراتژیک خود در مرحلهی کنونی را، نه تغییر قوانین که تغییرات رویکردی در نهادهای مردمی قرار داده است. تقویت رویکردهای جدی برای ایجاد مانع بر سر راه عادیسازی و گسترش خشونت جنسی در لایههای سیاسی و اجتماعی مستقل از سیستم حاکمیت، هدفی است که کمپین می تو ایران آن را ممکن میداند و به موفقیتهایی هم در این زمینه دست پیدا کرده است. به علاوه، این هدف، یعنی تغییر شرایط، نه به دست سیستم حاکم، بلکه به عزم نهادهای مدنی، به نحوی در همراهی با جنبش سراسری مردم ایران به منظور تغییر ساختار حکومتی هم تعریف میشود.
کار را با تکیه به چه منابع و داشتههایی شروع کردید؟ چه کمبودها و چالشهایی پیش رویتان بود؟
فعالیت صفحهی می تو ایران در اینستاگرام چند هفته پس از شکلگیری موج روایتگری در فضای آنلاین شروع شد و هدف اولیهاش انتشار روایتهای راویان بدون نام آنها و با محافظت از هویتشان بود. ما میخواستیم راویان بدون نگرانی نام آزارگران را بازگو کنند.
موسس این صفحه، شقایق نوروزی، پس از عمومی شدن روایت چند زن خبرنگار در ایران، تصمیم گرفت تجربهی شخصیاش از خشونت جنسی در سینمای ایران را بهصورت عمومی بازگو کند. پس از آن از زنان دیگری که تجربهی مشابه داشتند درخواست کرد روایتهایشان را برای او بفرستند. روایتهایی تکاندهنده در مشاغل و زمینههای اجتماعی به دست او رسید و آنها را با حفظ هویت راویان در صفحهی شخصیاش در اینستاگرام منتشر کرد. در حالی که روایتهای آزار جنسی به موجی بزرگ تبدیل میشد، فضایی از اهمیت رسیدگی به خشونت جنسی از دریچهی روایتگری میان کنشگران فمینیست ایرانی شکل گرفت. بسیاری از فعالان حقوق زنان در انتشار روایتها نقش داشتند. همان زمان بود که در اینستاگرام و توییتر صفحهای به نام «جنبش می تو ایران» راه افتاد و وظیفهاش انتشار روایت راویان خشونت جنسی با حفظ هویت آنها و نام آزارگران اعلام شد. تیم کوچکی کنار هم جمع شدند و روی این مساله توافق نظر داشتند که نباید به دلیل محدودیتها، فشارها و ویژگیهای فضای سیاسی ایران، انتشار نام آزارگران نباید از این جنبش فراگیر حذف شود.
مواجهه با روایتهایی که اغلب دلخراش و ناگوار است برای گروه سخت نیست؟
بسیار سخت است، اما در عین حال مهمترین منبع انرژی و عامل پیشبرندهی این گروه برای فعالیت داوطلبانه و مواجهه با رنج بزرگی که پشت هر یک از این روایتهاست، انگیزهی قربانیان و راویان برای تغییر این وضعیت بود و هست. به علاوه، ضرورت عمومی شدن مسالهی خشونت جنسی در جامعه، بهویژه میان کنشگران حقوق زنان و دیگر کنشگران مدنی انگیزهی مهمی برای ایجاد این کمپین و ادامهی کارش شد. رسانهها هم کم و بیش به من هم پیوستند و منبع دیگری برای پیشبُرد کار فراهم کردند.
چه چالشهایی پیش رویتان بود؟
مهمترین چالش فضای نا امن فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در ایران است. واضح است که جنبش می تو خواهان تغییرات ساختاری است. همین باعث شد که حکومت جمهوری اسلامی خیلی سریع واکنش نشان دهدو به آن حمله کند. هدف هم نابودی و بیاثر کردن کمپین و جریان من هم از طریق امنیتی کردن روایتگری بود. مشخص بود راویان منبع اصلی پیشروی من هم هستند و امنیتی کردن فضا میتواند روند کار را به شکل جدی مختل کند.
چالش بعدی کمبود منابع مالی بود که همچنان هم هست. کمپینهای رادیکالی مانند می تو نمیتوانند روی بودجهها و کمکهای مالی سازمانی حساب باز کنند. این باعث میشود کار و فعالیت سنگین اعضای تیم کمپین به مرور زمان فرسایشی شود، آسیبهای جسمی و روانی آنها را تحت فشار قرار دهد و در نهایت از کار دست بکشند. این در حالی است که مسیری طولانی پیش روی کمپین است و نیروهای فعال در این کمپین به واسطهی تجربهای که حین کار با راویان به دست میآورند، یکی از منابع مهم کمپین به شمار میآیند و جایگزین کردن آنها سخت و گاه غیرممکن است. حفظ این نیروها و تضمین انرژی و سلامتشان بدون منابع کافی مالی اصلا کار سادهای نیست.
از دستآوردهای من هم ایران بگویید، اینکه چطور به رفع خشونت علیه زنان کمک کرده است؟
موفقیتهای می تو را میتوان در سه دستهی عمده بررسی کرد؛ اولین دستآورد افزایش درک عمومی از مسالهی خشونت جنسی، انواع خشونت و آزار جنسی، فرهنگ قربانینکوهی و عواقب آن است. ما فقط با بررسی کامنتهای مخاطبان صفحهی من هم میتوانیم تحولات ایدهای و رویکردی را در مخاطبان فارسیزبان ببینیم. کمپین من با استفاده از ابزار روایتگری و ایجاد یک فضای امن برای بازگو کردن تجربههای فردی قربانیان، در حقیقت فضایی برای یادگیری و تمرین جمعی فراهم کرد. دستآورد دوم شبکهسازی و ایجاد کمپینهایی در اصناف و لایههای مختلف جامعه بود که به تهیهی پروتکلها و دستورالعملهایی برای توقف خشونت جنسی در آن گروهها انجامید؛ از جمله انتشار بیانیههای جمعی اعتراضی و ایجاد تشکلهایی برای پیگیری مسالهی آزار جنسی که در صنف روانشناسان، وکلا و سینماگران شاهدش بودیم. دستآورد سوم هم بازسازی امید جمعی جنبش زنان برای دستیابی به تغییر بود. رادیکال بودن من هم در انتشار روایت، پافشاری و ادامهی مبارزه در طول زمان (بیش از سه سال) در شرایط سیاسی خفقانآور ایران برای کلیت جنبش برابری جنسی و جنسیتی انگیزهبخش بوده است.