شاید فکر کنید یک عذرخواهی که دیگر تحلیل و بررسی نمیخواهد، کافیست بگوییم «پشیمانم، ببخشید» و تمام. اما عذرخواهی رفتاری مهمتر، معنادارتر و پیچیدهتر از این است و آداب و پیآمدهایی دارد که آن را به موضوعِ مطالعه و پژوهشِ روانشناسان و رفتارپژوهان بدل کرده است.
هَریِت لِرنر (Harriet Lerner) روانشناس بالینی یکی از روانشناسانی است که به موضوعِ عذرخواهی توجه ویژه کردهاند. وقتی حاصل بیش از دو دهه پژوهشِ او دربارهی عذرخواهی درست چند هفته قبل از شکلگیریِ جنبش منـهم (MeToo) در کتابی به نام چرا عذرخواهی نمیکنی؟ منتشر شد، همه آن را «یک پیشگویی باورنکردنی» ارزیابی کردند.
چرا باورنکردنی؟ چون از پنجم اکتبر سال ۲۰۱۷ میلادی که گزارش نیویورکتایمز دربارهی آزارهای جنسی و تجاوز هاروی واینستین به زنان بازیگر در هالیوود منتشر شد و جنبش MeToo ابتدا در آمریکا و سپس در سراسر جهان سر و صدا کرد، موجی از عذرخواهیِ مردان مشهورِ متهم به آزار جنسی در رسانهها به راه افتاد و بازار گمانهزنی دربارهی کیفیت این پیامها داغ شد اما بیشترِ این عذرخواهیها فاقد مشخصههایی بودند که در کتابِ هَریِت لِرنر به عنوان ویژگیهای یک عذرخواهی حقیقی، اثرگذار، التیامبخش و صادقانه معرفی و پیشنهاد شدهاند.
دفاع و انکار به جای عذرخواهی
شارلوت الکساندر (Charlotte Alexander) حقوقدان و استادیار دانشکدهی حقوق دانشگاه جورجیا حدود دو سال پس از آغاز جنبش MeToo تصمیم گرفت ۲۱۹ بیانیهای را که مردانِ متهم به آزار و سوء رفتار جنسی در کشورهای مختلف بهصورت عمومی منتشر کردند بررسی کند. هدفش مطالعه و نشانهشناسیِ پذیرش، انکار، دفاع و عذرخواهی در این بیانیهها بود.
نتیجهی این تحقیق -که ترکیبی بود از تجزیه و تحلیل واژههای بهکار رفته از طریق برنامههای خودکار و تجزیه و تحلیل کیفیِ محتوا- از نظر الکساندر «جایی برای امیدواری باقی نمیگذارد». تنها یکسوم بیانیهها حاوی شکلی از عذرخواهی است و باقیشان انکار است و دفاع. حتی بیانیههای حاوی عذرخواهی هم اغلب حاوی شکلی از دفاعاند.
لرنر میگوید: «دلیل این که آدمها از عذرخواهی حقیقی طفره میروند و عذرخواهیشان را به دفاع از خود یا انکارِ اتفاق آلوده میکنند این است که ذهن انسان برای دفاع تربیت شده و همواره در حال آمادهباش برای دفاع از خود است. عذرخواهی کردن واقعا روان ما را به دردسر میاندازد و پذیرش صریح و مستقیمِ مسئولیتِ کارهایی که کردهایم و حرفهایی که زدهایم -یا نکرده و نزدهایم- بسیار سخت است؛ پذیرشی بدون سرزنش دیگری و بدون عذر و بهانه آوردن.»
اما» و «اگر» در طلبِ بخشش!
لرنر میگوید: پس از MeToo شاهد سیلی از عذرخواهیهای عمومی بودیم. اغلب آنها بیانیههایی لغزان، تهی از اخلاق، صداقت و مسئولیتپذیری بودند و روایتی ارائه میدادند که گویی آزاردیده باید در درک و دریافت خود از واقعیت شک کند.
بخشی از فصل دوم کتاب چرا عذرخواهی نمیکنی؟ به دو حرفِ شرط اختصاص دارد: «اما» و «اگر». آزاردیدگان بیش از هر چیز نیاز دارند عذرخواهی از صمیم قلب باشد و عباراتی مثل «اما» و «اگر» دقیقاً همین ویژگی را نشانه میگیرند و عذرخواهی را بهکل بیاثر میکنند. لرنر معتقد است اگر میخواهید بگویید «اگر به تو آسیب زدم متأسفم» همان بهتر که اصلا عذرخواهی نکنید چون اثر این جمله روی فرد آزاردیده بدتر از آن است که هرگز عذرخواهی نکنید.
طلب بخشش هم از «نباید»های عذرخواهی اصولی و اثرگذار است. لرنر مینویسد: عذرخواهی زمانی اثربخش است که آزارگر هیچ درخواستی از آزاردیده نکند، حتی طلب بخشش. اینکه یک خطاکار اشتباهش را پذیرفته و عذرخواهی کرده، به این معنا نیست که حتما باید بخشیده شود.
ستایشِ آزارگر و ادعای دفاع از حقوق زنان
پژوهشِ شارلوت الکساندر در رمزگشایی از دفاعیات منـهم نشان میدهد که در بیش از نیمی از بیانیههای منتشرشده، موضوعِ عذرخواهی به اشاره به دستآوردهای فردِ آزارگر منتهی میشود! بیش از نیمی از بیانیههای عذرخواهی حاوی تحسین و ستایشِ دستآوردهای فرد آزارگر است یا او را متحد و حامی جنبش زنان، فمینیسم و حتی جنبش MeToo معرفی میکند.
یک عذرخواهی صادقانه و حقیقی بر عمل فرد خاطی متمرکز است، نه پاسخها و واکنشهای عاطفی فرد آزاردیده. چنین عذرخواهی فرد آزاردیده را خطاب قرار میدهد، نه کل جامعه یا همهی زنان را. مثلاً «متأسفم از حرفی که دیشب در مهمانی زدم و ناراحتی شدی» عذرخواهی نیست چون به جای تأکید بر ناراحتکننده بودنِ حرفِ فرد خاطی، بر واکنش عاطفی طرف مقابلْ متمرکز است. به جای چنین شکلی از عذرخواهی چیزی شبیه به این پیشنهاد میشود: «بابت حرفی که دیشب در مهمانی زدم متأسفم. حرفم توهینآمیز و بیادبانه بود.» به قول لرنر به رفتار و گفتار ناشایست خود اعتراف، سپس عذرخواهی کنید، نقطه!
علاوه بر این، در یک عذرخواهی صادقانه جایی برای خودنمایی، برجسته کردنِ شایستگیها، تواناییها، دستآوردها و احساسات آزارگر، پیام دادن به هواداران و پند و اندرز به جامعه دربارهی جایگاه زنان و اهمیت جنبش زنان نیست.
آیا عذرخواهی کافی است؟
هرچند بازسازی اعتمادِ از دسترفته و بازگشتِ محترمانه و سلامت به فضای عمومی از پذیرش اشتباه و عذرخواهی صادقانه شروع میشود اما این پایان ماجرا نیست.
جیل آرنات (Jill Arnott) مدیر اجرایی مرکز زنان دانشگاه رجینا میگوید: البته که باید به متهمان آزار جنسی فرصت دوباره و فضایی برای رشد و تغییر داده شود اما نقطهی آغاز این مسیر پاسخگو شدن فرد خاطی و عذرخواهی صادقانه است و به جز آن راهی وجود ندارد.
در کتاب چرا عذرخواهی نمیکنی؟ میخوانیم که عذرخواهی کلامی و حتی صدور بیانهای برای اعلام عمومیِ پذیرشِ مسئولیت کافی نیست. راستی و صداقتی که از آن صحبت میکنیم باید نمود عملی داشته باشد و با اقدامات اصلاحیِ متهم به آزار جنسی همراه شود. مثالی که لرنر در این باره میزند جالب است؛ وقتی دوستی اشاره میکند سه بارِ آخری که با هم شام خوردهاید، او میز را حساب کرده، عذرخواهی بابت بیتوجهی نهتنها کافی نیست که خندهدار است. در چنین شرایطی هم عذرخواهی میکنید، هم شام بعدی را حساب میکنید.
او با استفاده از این مثال تأکید میکند که عذرخواهیهای مرتبط با آزار جنسی هم باید با رفتارها و اقداماتی از جمله استعفا از شغل و کنارهگیری از مقام و منصبی که آزارگر را در جایگاهِ فرادست قرار داده و باعث شده بهراحتی بتواند خود را به دیگران تحمیل کند، کمک مالی به نهادهای مدافع حقوق زنان یا شرکت در دورههای آموزشی مرتبط با آزار جنسی میتواند از جمله اقدامات اصلاحی همراه با عذرخواهی باشد.
راه رستگاری: بازنگری در باورها
در دنیای ما هنوز مردان بهواسطهی جنسیتشان از قدرت و امتیازهای بیشتری برخوردارند، جامعه مُصرانه موانعِ نامرئیِ پیش پای زنان را انکار میکند و جریانهایی به پشتیبانیِ مردانِ عصبانی از تلاشهای برابریخواهانهی زنان، دستآوردهای جنبشهای زنان در یکصد سال اخیر را زیر پرسش میبرند.
اینجاست که هم لرنر و هم الکساندر معتقدند پایین کشیدن یک مرد صاحبقدرت یا وادار کردن مردان به عذرخواهی عمومی معیاری برای پیشرفت جنبش MeToo نیست. الکساندر وضعیت را اینطور ترسیم میکند: «کمبود آگاهی دربارهی تعریف و ماهیت آزار جنسی آشکار است و آزار و خشونت مبتنی بر جنسیت در تار و پود جامعه تنیده است». او از همهی ما دعوت میکند برای رهایی از آزار و خشونت مبتنی بر جنسیتْ صادقانه و ایبسا بیرحمانه فکرها و باورهامان را نقد کنیم و ببنیم زن بودن و مرد بودن در جامعه را چهطور معنا میکنیم».