نازنین را از دوران دانشگاه میشناسم. ترم آخر بود که رفت و دیگر به کلاس بازنگشت؛ مثل بسیاری زنان دیگر که میشناسیم و نمیشناسیم. روزی را که تصمیم گرفت دیگر به دانشگاه بازنگردد به خاطر میآورم؛ حقلهی کوچکی گوشهی سالن غذاخوری دورش شکل گرفته بود. چند هفته از زمانی که تعرضِ یکی از استادانِ رشتهی حقوق را به مدیر گروه و حراست دانشکده گزارش داده بود میگذشت و آن روز در جلسهای به اطلاعش رسانده بودند که استاد ادعای او را رد کرده، چیزی قابل اثبات و در نتیجه قابل پیگیری نیست.
حلقهی کوچک آنجا جمع شده بود برای دلداری، همدلی یا شاید هم تنها برای به اشتراک گذاشتنِ احساسِ استیصال. همان جا بود که نازنین – بریده بریده و آشفته – اعلام کرد دیگر هرگز به کلاس درس بازنخواهد گشت. گفت پیش از آن که خانوادهاش بفهمند چه شده و دیگر اجازه ندهند پایش را از خانه بیرون بگذارد، خودش دانشگاه را ترک میکند. گفت چهطور ممکن است دوباره سر کلاسِ استادی بنشیند که به او تعرض کرده و تعرضاش نه قابل اثبات است و نه درخورِ پیگیری؟ سؤالش در هوا ماند، همان طور معلق و بیپاسخ!
شما که این گزارش را میخوانید چند نازنین میشناسید؟ نکند خودتان نازنین باشید؟ ای بسا یکی از هزاران دختر جوانی باشید که دبیرستان و پیش دانشگاهی را تمام کرده و با شوق و ذوق وارد دانشگاه شدهاید، این یعنی از محیط تکجنسیتی، محدود و بستهی مدرسه و دبیرستان واردِ فضای بزرگتر و متنوعتری شدهاید؛ بی آن که میانِ تمام آموزشهای ایدئولوژیک که در مدارس میبینیم چیزی هم دربارهی شیوههای مواجهه با محیط جدید یاد گرفته باشید.
نگاههای خیره و معنادارِ استاد، لمسهای ناخواسته، نقضِ حریمِ تن با دستمالی و متلک و انگولکهای آشکار و نهان، تحمیلِ رابطهی جنسی، دریافت پیامهای تلفنی خصوصی، گرو گرفتنِ نمرهی پایان ترم در ازای سکس یا رابطهی فیزیکی، شوخیهای جنسی، اشاره به اندامها و حتی تجاوز … چند نفر از زنان ایرانی محیط دانشگاه را این گونه تجربه کردهاند؟ چند نفر اعتراض کردهاند؟ صدای اعتراض چند نفر به هیچ کجا نرسیده و غیرقابل پیگیری تشخیص داده شده است؟
چند نفر دستشان به هیچ جا بند نبوده و فقط تحمل کردهاند تا نمرهشان را بگیرند و پا به فرار بگذارند؟ گویی تجربهی بسیاری از زنان از زن بودن در همین «فرار» است که رقم خورده و میخورد. سیمون دوبوار، فمینیست فرانسوی جملهی مشهوری دارد. او میگوید: «ما زن به دنیا نمیآییم، زن میشویم». اشارهی دوبوار به تجربهی زیستهای است که زنان در فرآیندِ شکلگیریِ هویت، جنسیت و شخصیت خود پشت سر میگذارند؛ از جمله در دانشگاه و محیطهای دانشگاهی؛ تجربههای زن شدن، زن بودن.
فرادستی و فرودستی در نهاد دانشگاه
نگاه جنسی و جنسیتزده به زنان ریشه در ساختارِ فرادستی و فرودستی دارد؛ فرداستیِ مردسالارانه و فرودست شمردنِ زنان. نگاهی که وقتی با ایدئولوژی و سلیقهی حکومت هم همراستا باشد بهراحتی برهمهی فضاهای جامعه سایه خواهد انداخت.
در فضاهای دانشگاهی عناصر تازهای هم به این ساختار اضافه میشود. در اینجا ساختارِ فرادستی و فرودستی نه تنها پای «جنسیت» را به میان میکشد که از گفتمان قدرتْ هم استفاده میکند تا بنیادهای استوارتری پیدا کند. جنسیتِ دانشجو به رابطهی قدرت که در اینجا رابطهی استاد-شاگردی است اضافه میشود تا از یک سو به آزار جنسی مجوز دهد و از سوی دیگر آن را از زمرهی مسائل «قابل پیگیری» خارج کند.
چنین ساختاری را ای بسا با اتکا به مفهوم «روابط اجتماعیِ جنسیت» بتوان بهتر درک کرد. «روابط اجتماعی جنسیت» نظریهای است که نقشِ سیستم و ساز و کارهای روابط اجتماعی و فرهنگی را در تولید و بازتولیدِ آنچه زنانگی و مردانگی میدانیم یادآوری میکند. در واقع این «نظام اجتماعی» است که افراد را نسبت به نقشی که باید در رابطهی قدرت به عهده بگیرند آگاه میسازد؛ نقش سلطهگر یا سلطهپذیر؟
دانشگاه هم چیزی نیست جز یک نظام اجتماعی، یک سیستم که نقشهای سلطهگر و سلطهپذیر (استاد-شاگرد) را با الگوبرداری از فضای کلی جامعه تولید و بازتولید میکند.
راهِ ناهموار و تجربهی جمعیِ شکستنِ سکوت
جامعه همواره از زنان خواسته در برابر تجربهی آزار جنسی سکوت کنند، فرقی ندارد آزار جنسی کجا و در چه شرایط و محیطی رخ داده باشد، در خیابان، در خانه، در محل کار یا در محیط آکادمیک؛ راه حلِ مورد پسند جامعه همواره یکی است: سکوت.
اما این به آن معنا نیست که زنان تلاش برای تحمیل و عادیسازی خشونت و آزار در فضای آکادمیک را پذیرفته و به آن تن دادهاند. فعالانِ زن با حساسیت به ستمِ جنسیتی در تمام سالهای گذشته کوشیدهاند معادلات قدرت در فضای دانشگاهها را تغییر دهند یا حداقل از پشت دیوار سکوت بیرون بکشند.
اسفندماه سال ۱۴۰۰، جمعی از دانشجویان علوم اجتماعی در نامهای به آزار و تبعیض در دانشگاهها اعتراض کردند. حدود ۳۵۰ دانشجو با امضای این نامه اعلام کردند که ما به سوءاستفاده از قدرت، آزار کلامی، آزار جنسی، خشونت یا تهدید به خشونت، دریغ داشتن اطلاعات، سوءاستفادهی روانی، کارشکنی در کار و درس، قلدری، شرمسار کردن فرد در معرض عموم، حرمتشکنی، افترا بستن، منزویسازی، تهدید آکادمیک، رعایتنکردن حریم خصوصی و… توسط صاحبان قدرت در فضاهای آکادمیک اعتراض داریم.
آزار و خشونت جنسی در محیط آکادمیک تنها محدود به ایران نیست و البته تنها محدود به آزار استادانِ مرد علیه زنانِ دانشجو یا همکار هم نیست.
نتایج پژوهشِ مشترکی که کمپین Revolt Sexual Assault و وبسایت دانشجویی The Student Room در سال ۲۰۱۸ میلادی انجام دادند نشان میدهد که ۶۲ درصد از دانشجویان در دانشگاه خشونت جنسی را تجربه کردهاند. تکاندهندهتر آن که این پژوهش که ۴هزار و پانصد دانشجو در آن شرکت کرده بودند نشان میداد که تنها ۲ درصد از آزاردیدگان پس از شکایت از آزارگرِ خود به نتیجهای رضایتبخش دست پیدا کرده بودند.
طرح شکایت و پیگیری حقوقیِ انواع آزار و خشونت جنسی در نظام دانشگاهی، به ویژه در ایران سخت و پیچیده است. ابهامات حقوقی و ضعف شیوهنامههای حمایتی از دانشجویان در قبال آزار و خشونت جنسی به ویژه آنجا که پای استادان و اعضای هیأت علمی دانشگاه به میان میآید، از مهمترین موانعِ طرح و پیگیری شکایت علیه آزارگران جنسی در محیط آکادمیک است، نه فقط پیچیدگیِ پیگیریهای حقوقی که نامتوازن بودنِ ساختار قدرت میان زنِ دانشجو و مردِ استاد کارِ پیگیری و شکایت را بهشدت دشوار میکند؛ حالا فرض کنید مردِ استادْ معمم و در نتیجه از حاشیهی امن بیشتری هم برخوردار باشد مثل آنچه بر سر الناز و همکلاسیهایاش در دورهی کارشناسی رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی در دانشگاه آزاد کرج آمد: «در یکی از دروس که استاد ما فردی معمم بود و تمام دانشجویان زن بودند، ما به طور مداوم از او در مورد حجابمان تذکر میگرفتیم. او ما را ملزم میکرد مطابق میل او در کلاس ظاهر شویم، با این حال خودش در طول ترم، لباس و شلوار سفید و بسیار نازکی زیر عبا به تن میکرد که تمام بدنش برای ما قابل مشاهده بود». الناز که معتقد است این رفتار تعمدی صورت میگرفت توضیح میدهد: «استاد صندلیاش را وسط کلاس و روبهروی دانشجویان قرار میداد و هنگام نشستنش، اندام جنسیاش نمایان میشد. او کاملا آگاهانه چنین کاری انجام میداد». الناز و تعدادی دیگر از دانشجویان زن تصمیم میگیرند این رفتارِ استاد را به امور آموزش دانشکده گزارش دهند. او حالا این طور به خاطر میآورد: «طرح این موضوع سبب شد مورد توهین مسئولانِ آموزش هم قرار بگیریم».
حاشیهی امن دانشگاهی برای «یقه سفیدها»
گرچه آمار و برآورد رسمی از میزان آزار و خشونت علیه زنان در محیطهای آکادمیک در ایران وجود ندارد اما تجربیات، روایتها و مشاهدات زنان نشان میدهد دایرهی زنانی که در دوران تحصیل خود در دانشگاهها، فارغ از نوع دانشگاه و مقطع تحصیلی، آزار و خشونت را تجربه کردهاند هیچ محدود نیست.
فائزه که حالا ۳۳ ساله است، روایت خود را از آنچه که سالها پیش در دانشگاه علامه طباطبایی بر او گذشت را با مدرسهی فروغ» درمیان میگذارد: «چندین بار یکی از استادان (که فردی شناخته شده در حوزهی حقوق بینالملل است)، برایم عکسها و فیلمهایی با محتوای جنسی ارسال کرد. اولینبار تصور کردم لابد اشتباه کرده اما باز تکرار شد».
فائزه میگوید: «او استادی شناخته شده بود، شهرت و جایگاهش باعث میشد من که اتفاقا بسیار هم کمرو بودم، از مطرح کردنِ رفتاری که میکرد واهمه داشته باشم». فائزه سکوتش را تا پایان دوران دانشجویی با خود حمل کرد.
اینجاست که تعبیر چارلز رایت میلز (Charles Wright Mills)، جامعهشناس آمریکایی در کتاب یقهسفیدان به کار میآید. او در این کتاب، یقهسفیدان را افرادی توصیف میکند که از موقعیت، شأن اجتماعی و نفوذ بالایی برخوردارند و با بهرهگیری از همین مؤلفهها و در سایهی قدرتی که این موقعیت به آنها میدهد اقدام به سوءاستفاده از توان اقتصادی یا اجتماعی خود، به زیان حقوق و منافع دیگران میکنند. بر اساس آنچه میلز میگوید میتوان از بعضی استادان دانشگاه هم به عنوان مردان یقهسفید یاد کرد؛ مردانی که به واسطهی موقعیت اجتماعی و فرادستی در دانشگاه، دست به اعمال خشونت و آزار علیه دانشجویان زن میزنند. در واقع از یک سو خود را در حاشیهی امن برآمده از موقعیت و شأن اجتماعیشان قرار میدهند و از سوی دیگر از اختیارات و ابزارهای آموزشی که در دست دارند برای تحمیل خواستهی خود به زنان دانشجو یا واداشتنِ آنها به سکوت بهره میبرند.
مهرداد درویشپور، جامعهشناس و استاد دانشگاه ملاردالن سوئد به نسبت میان موقعیت دانشجو و استاد اشاره میکند. به گفتهی او «قرار داشتن دانشجو در موقعیتی وابسته نسبت به استاد، زمینهی سوءاستفاده را فراهم میسازد. همین ساختارِ «موقعیت» موجب میشود برخی استادان نه الزاما با استفاده از اجبار که حتی بر مبنای نفوذ خود، دست به آزار و خشونت بزنند».
دانشگاه نمادی از آزارگری مردان طبقهی متوسط؟
دانشگاه اغلب و در بیشتر جوامعْ نماد و نمونهای از طبقهی متوسط به دست میدهد. شاید بتوان گفت از یک طرف این دانشگاه است که ویژگیهای طبقهی متوسط تحصیلکرده را نمایندگی میکند و به نمایش میگذارد و از طرف دیگر وضعیت طبقهی متوسط تحصیلکرده در هر جامعه هم وضعیتِ پشت دیوارهای دانشگاه و محیط آکادمیک را هم رقم میزند.
بنابراین هر چه محیط عمومیِ جامعه محیطی مردسالارتر و بیبهرهتر از آموزش و آگاهیهای لازم در زمینهی برابری جنسیتی باشد، محیط بستهی دانشگاه هم محیطی امنتر و مصونتر برای آزارگری جنسی خواهد شد.
اگرچه مهرداد درویشپور، معتقد است به طور کلی خشونت علیه زنان مختص طبقهی خاصی نیست و در میان طبقات مختلف اجتماعی جریان دارد. او با این حال توضیح میدهد: «این تصور وجود دارد که آزار و خشونت علیه زنان در محیطهای آکادمیک به دلیل بافت فرهنگی و سطح آموزشی بالاترِ استادان از یک سو و آگاهی بیشتر دانشجویان از سوی دیگر، کمتر از سایر محیطها رخ میدهد. در حالی که لزوما این طور نیست».
این جامعهشناس که خود در دانشگاه تدریس میکند از گسترشِ تجربهی آزار جنسی در محیطهای دانشگاهی سراسر دنیا میگوید و همزمان تأکید میکند: «اما در کشورهایی همچون سوئد قوانین حمایتی بیشتری برای پیگیری آزار جنسی در محیطهای دانشگاهی و برای دانشجویان وجود دارد».
آزار جنسی در کلاسهای آنلاین!
دانشگاههای ایران هم مثل بسیاری از کشورهای دیگر با شیوع کرونا نزدیک به دو سال را به شکلی متفاوت سپری کردند. کلاسهای حضوری دانشگاهها متوقف و آموزش به کلاسهای آنلاین منتقل شد، جایی که دیگر استاد و دانشجو در یک اتاق درس به صورت فیزیکی حضور نداشته و تنها در فضای آنلاین با یکدیگر در ارتباط بودند.
شاید فکر کنید این تغییر که شکل کلاسهای درس را بهکلی عوض کرد به حذف آزار و خشونت جنسی در فضای آکادمیک منجر شد اما دانشجویان به شما خواهند گفت که این طور نشد و تنها شیوه و نحوهی آزار جنسی بود که تغییر کرد. حتی برخی دانشجویان زن معتقدند آنلاین شدنِ آموزش با فراهم آوردنِ امکان دسترسی مستقیم استاد به دانشجویان از طریق شمارهی تماس و شبکههای اجتماعی، شرایطِ آزار را تا حدی تسهیل کرد.
مهتاب در مقطع کارشناسی ارشد رشتهی MBA دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران درس میخواند و از کلاسهای غیرحضوری دانشگاه میگوید: «استاد بعد از پایان کلاس درس به بهانههای مختلف در واتساپ برایم پیغام ارسال میکرد. ابتدا این پیغامها مربوط به مباحث درسی بود اما بهمرور هم ساعتِ ارسال پیغامها دیرتر شد ( نزدیک شب) و هم موضوع آن». او از شبی میگوید که پیامهای استاد او را نگران کرده بود: «شروع کرد من را با واژههای احساسی مخاطب قرار دادن و از من خواست برایش از خودم عکس بفرستم. نه یکبار که این خواسته را چندین بار در روزهای مختلف تکرار کرد». مهتاب نتیجهی تن ندادن به خواستهی استاد خود برای ارسال عکس از فضای شخصیاش را این طور روایت میکند: «استاد قبل از امتحان پایان ترم به من پیام داد بهتر است درسی را که با او داشتم حذف کنم چرا که نمرهی قبولی نمیگیرم! و من ناچار درسم را حذف کردم».
شگفت این که مهتاب موضوع را با چند همکلاسی زن دیگر در میان میگذارد و متوجه میشود یکی دیگر از دانشجویان هم تجربهی مشابهی را در طول همان ترم با این استاد داشته است.
این زنان – که با هدفِ حفظ امنیت و حریم شخصیشان در این گزارش از آنها با نام مستعار یاد شده – مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند و اگرچه در برابر آزار استادِ خود «نه» گفتهاند اما جای خالی قوانین و شیوهنامههای حمایتی، موجب میشود اعتراضشان راه به جایی نبرد، نه قانون از آنها حمایت میکند نه مسئولان دانشگاه و آنچه ادامه مییابد چرخهی آزار است.
خلأ مطلق قانونی و نقش مهم آموزش
این روزها و پس از همهی پژوهشها و انبوهِ اعتراضها و شکایتهای زنانِ دانشجو در سراسر جهان، بسیاری از دانشگاهها از جمله دانشگاه فولرتن Fullerton آمریکا که یکی از ۲۳ دانشگاه ایالتی کالیفرنیا به شمار میآید تدوین قوانین و سیاستهای مسئولانه در مواجهه با آزار جنسی در محیط دانشگاهی را آغاز کردهاند. دانشگاه فولرتن از سال ۲۰۱۳ با استفاده از نیروهای متخصص، گزارشهای مربوط به آزار و تعرض جنسی در فضای دانشگاه را بهطور منظم و با هدفِ تحقیق و راستیآزمایی بررسی میکند. وجود چنین سازوکاری در این دانشگاه و بسیاری دیگر از دانشگاههای کشورهای پیشرفتهی جهان، به عنوان ابزاری نظارتی و کنترلکننده عمل میکند و میتواند از وسعت و گستردگی دامنهی خشونت در فضای دانشگاه بکاهد.
فارغ از کارکرد حقیقی ابزارهایی از این دست، صرفِ وجودِ این ابزارها در یک فضای آکادمیک، به لحاظ ذهنی، هر دو سوی مسئلهی خشونت جنسی – چه استاد به عنوان بخش فرادست و چه دانشجو از موضع فرودست – را مجاب میکند که امکانی برای نظارت وجود دارد. چنین ساز و کاری ناخودآگاه میتواند بر رفتار آزارگر اثر بگذارد و در عین حال سکوت آزاردیده را بشکند.
در ایران هیچ قانون مدونی در مجموعهی قوانین مدنی برای رویارویی با آزار جنسی در نظر گرفته نشده. قانونگذار در برابر موضوعی به حساسیت و وسعتِ آزار جنسی بهکلی سکوت و به قوانین کلی و نامتعین بسنده کرده است. طبیعی است که در قوانین محیطهای آکادمیک هم خبری از قانون حمایتگری در زمینهی آزار جنسی نباشد. در رویارویی با چنین خلأ بزرگی است که نقش آموزش و آگاهیبخشی بیش از همیشه مهم و برجسته میشود.
نقش مهم فعالان مدنی و دانشجویی در فقدان قانون
آموزش مهم است؛ ای بسا آموزشِ جزئیات مهمتر. مثلا ممکن است عجیب به نظر برسد اما حتی آموزشِ کاری که اغلب گمان میکنیم بلدیم یعنی «نه گفتن» اهمیت و اثر شگفتانگیزی دارد. مجلهی پزشکی نیوانگلند (The New England) پیش از این نتایج مطالعهای را با هدف بررسی اهمیت «نه» گفتن در برابر تعرض جنسی و خشونت منتشر کرده است. دستاندرکاران ِ این مطالعه ابتدا برنامهای آموزشی برای زنان دانشجو برگزار کردند تا ضمن شناخت علائم هشداردهنده، بیاموزند که چهگونه در برابر تعرض جنسی مقاومت کنند. نتایج این مطالعه نشان میدهد احتمال مورد تجاوز قرار گرفتن زنانی که در این دورهها حضور داشتند در مقایسه با زنانی که در آن شرکت نکردند ۴۶ درصد کمتر بوده است.
فکرش را بکنید دورهای با عنوانِ «بررسی موانع نه گفتن» در دانشگاهِ شما برگزار شود. البته که چنین دورهی آموزشی میتواند ساختار فرادستی و فرودستی را به نفع گروه فرودست تحت تأثیر قرار دهد.
مهرداد درویشپور از آموزشهایی از این دست در دانشگاههای سوئد میگوید: «تقریبا در تمام دانشگاههای سوئد، دانشجویانی که میخواهند تحصیلات خود را آغاز کنند، ابتدا با محتوایی آشنا میشوند که به آنها شرح میدهد روابط استادان و دانشجویان با یکدیگر در چه چارچوبی میتواند جریان داشته باشد، چه رفتارهایی از سوی استادان میتواند مصداقِ آزار جنسی باشد و لازم است با همین عنوان پیگیری شود و همچنین در صورت مواجهه با هر نوع آزار و خشونت در دانشگاه به کجا باید مراجعه کنند و از چه حمایتهایی میتوانند برخوردار شوند».
ما چنین آموزشهایی در دانشگاههای ایران نداریم و با آگاهی از این فقدان باید پرسید چه میتوان کرد؟ آیا میتوان روی جنبشها و گروههای دانشجویی حساب کرد؟ فعالان دانشجویی تا چه حد میتوانند صدای اعتراض دانشجویان در مقابل تبعیض متأثر از جنسیت باشند؟ چهقدر میتوانند به زنان دانشجو کمک کنند تا سکوت خود را در برابر انواع آزار جنسی در فضای آکادمیک بشکنند و به اعتراض و پیگیری جرأت کنند؟
محدودیتهای سیاسی و امنیتی پیرامون فعالیتهای گروههای دانشجویی البته کم نیست اما ای بسا همین گروهها هستند که درنهایت میتوانند با ایجاد فضای گفتوگو دربارهی آزار جنسی و تقویت حساسیتِ عمومی نسبت به این پدیده، به مصونیتِ ریشهدارِ آزارگرانِ جنسی در محیط دانشگاهی پایان دهند.
این موضوعی است که مهرداد درویشپور نیز بر آن تاکید میکند. او از اهمیت شبکههای فعال در جامعهی مدنی میگوید: «گروههای فعال در حوزهی زنان و شبکههایی که در زمینهی خشونت فعال هستند میتوانند در دانشگاهها فعالیت کرده و ضمن آموزش به دانشجویان از قربانیان هم حمایت کنند. حتی اگر در دانشگاه هم این امکان فراهم نیست، این گروهها میتوانند از طریق روابط پیرامونی و نزدیک خود، آموزشهای لازم را به دانشجویان ارائه دهند».
آگاهی، آموزش و حمایت، کلیدواژههای اثرگذار در محیط بستهی مبتنی بر روابط قدرتی چون دانشگاه است؛ محیطی که در ابعاد دیگر همه جا تکرار میشود، در شهر، در خیابان، در وسایل حمل و نقل عمومی، در محیط کار و حتی پشت درهای بستهی خانه. زنی که هر روز از خانه بیرون میآید تا به دانشگاه برسد، این محیط را همه جا تجربه میکند؛ گویی که محیطْ دنبالش میکند. زن سوار متروی شهری میشود، متلک میشنود، سعی میکند از دستهایی فاصله بگیرد که حریصانه میخواهند حریم بدناش را نقض و لمس کنند، نگاههای خیره و ناراحتکننده را پشت سر میگذارد و در نهایت وارد دانشگاهی میشود که اگر مبارزه در میدانِ آن سختتر از خیابان نباشد، آسانتر هم به نظر نمیرسد.