بدن زن میدان جنگ نیست

جهان بار دیگر درگیر صحنه‌های جنگ است: از یک سو جنگ روسیه و اوکراین در اروپا و به تازگی جنگ حماس و اسرائیل در خاورمیانه. این دو جنگ تنها بخشی از درگیری‌های جاری سیاسی و قومی هستند. در دیگر نقاط جهان درگیری‌های نظامی دیگری در جریان است که صدایشان به گوش ما نمی‌رسد، یا به دلایل سیاسی و غیرسیاسی توجه جهان را جلب نمی‌کنند. اما یکی از عواقب مشترک در همه‌ی این جنگ‌ها خشونت جنسیتی است که از آن با عنوان «خشونت جنسی مرتبط با درگیری» یاد می‌شود و عمر آن به اندازه‌ی عمر بشر و جنگ‌های اوست.

اصطلاح «خشونت جنسی مرتبط با درگیری» (Conflict-related sexual violence) یا به اختصار (CRSV) به تجاوز جنسی، بردگی جنسی، تن‌فروشی اجباری، بارداری اجباری، سقط جنین اجباری، عقیم‌سازی اجباری، ازدواج اجباری و هر نوع خشونت جنسی با شدت مشابه اشاره دارد که علیه زنان، مردان، دختران یا پسران صورت می‌گیرد و بطور مستقیم یا غیرمستقیم با جنگ، تعارض یا درگیری مرتبط است. مجرمْ اغلب به یک گروه مسلح دولتی، غیردولتی یا نهادهای تروریستی وابسته است. قربانی هم معمولا به دلیل عضویت در یک گروه سیاسی، قومی، مذهبی یا بر اساس گرایش یا هویت جنسی‌اش هدف قرار می‌گیرد. ممکن است قربانی حتی عضو گروه مورد نظر هم نباشد و مجرمْ بر اساس تصور خود از تعلق فرد به یک گروه، گرایش یا هویت جنسی او را هدف خشونت قرار دهد. قاچاق افراد به منظور اِعمال خشونت یا بهره‌برداری جنسی حین منازعه‌ها و درگیری‌ها هم در تعریف خشونت جنسی مرتبط با درگیری می‌گنجد.

اگر زمانی بود که خشونت جنسی در درگیری‌ها نتیجه‌ی جانبی و اجتناب‌ناپذیر جنگ تلقی می‌شد، امروز چنین نیست؛ این شکل از خشونت در قوانین بین‌المللی حقوق بشری و همین‌طور حقوق کیفری بین‌المللی جرم‌انگاری شده، قابل پیش‌گیری و مستلزم مجازات است.

شورای امنیت، در بالاترین سطح سیاسی سازمان ملل متحد را موظف کرده است از وقوع خشونت جنسی حین جنگ و درگیری جلوگیری کند و در صورت وقوعْ برای مواجهه با مسأله چاره‌اندیشی کرده باشد. انتظار می‌رود برنامه‌های حقوق بشریِ سازمان ملل، با حفاظت از کودکان، غیرنظامیان و زنانْ از خشونتِ جنسی در درگیری‌ها جلوگیری کنند و به آن پاسخ دهند. علی‌رغم این انتظارها، در نخستین روز درگیری‌ها میان حماس و اسرائیل، انتشار تصویر بدنِ برهنه‌ی زنی زیر چکمه‌های مردان مسلحِ حماس به ما یادآوری کرد که بدن زنان همچنان میدان قدرت‌نمایی و زورآزماییِ مردان جنگجوست و تصویب قوانین، مداخله‌ی نهادهای بین‌المللی و هشدارهای پی‌درپی سیاست‌مداران نه‌تنها قدرت بازدارندگی نداشته است، بلکه همچنان همان قواعد بدویِ متکی بر باورِ ستیزه‌جویی با بدن زن بر میدان جنگ حاکم است.

 خشونت جنسی جنایت جنگی است

تجاوز جنسی و دیگر شکل‌های خشونت جنسی بر اساس قوانین حقوق بین‌الملل بشردوستانه (IHL) در درگیری‌های مسلحانه‌ی درون‌مرزی و بین‌المللی ممنوع است. بر این اساس، خشونت جنسی، جنایت جنگی به حساب می‌آید. طبق اساسنامه‌ی دیوان کیفری بین‌المللی، تجاوز جنسی و برخی از شکل‌های دیگرِ خشونت جنسی در فهرست جنایت‌های جنگی و اَعمالی قرارد دارد و در صورت ارتکابْ جنایت علیه بشریت به شمار می‌آیند. این نوع خشونت بخشی از یک حمله‌ی گسترده یا سیستماتیک علیه گروه‌های غیرنظامی است.

همچنین، تجاوز جنسی و دیگر شکل‌های خشونت جنسی بخشی از شکنجه یا نسل‌کشی قلمداد می‌شوند. از جمله کنوانسیون های ژنو (1949)، کنوانسیون منع قاچاق انسان و بهره برداری از فحشا دیگران، کنوانسیون سارک (SAARC) در مورد پیش‌گیری و مبارزه با قاچاق زنان و کودکان برای سکس به این خشونت‌ها به عنوان جنایات جنگی اشاره کرده‌اند.

خشونت جنسی قابل پیش بینی و پیشگیری است

خشونت جنسی در درگیری‌های مسلحانه به دلایل مختلف و در شرایط مختلف روی می‌دهد؛ می‌تواند عامدانه، هدفمند باشد و به عنوان استراتژی جنگی در پیش گرفته شود، ممکن است یک رویه باشد و از سوی سیاست‌گذاران و فرماندهان نظامی تحمل شود بی‌اینکه دستوری درباره‌ی آن داده باشند، یا جنگ‌جویان با سودجویی از شرایط جنگی شخصا دست به خشونت جنسی بزنند.

فقط زنان قربانی نیستند

 داده‌های موجود نشان می‌دهد تجاوز جنسی در جریان جنگ‌ها، درگیری‌های نظامی و پیامدهایی که برای جوامع به دنبال دارند، به حدی هشداردهنده و جدی رسیده‌اند؛ به عنوان مثال در نسل‌کشی رواندا در سال ۱۹۹۴ به حدود ۲۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار زن و دختر تجاوز جنسی شد، در جنگ داخلی در سیرالئون (۱۹۹۱ تا ۲۰۰۲) بیش از ۶۰ هزار زن، در جنگ بوسنی (۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵) بین ۲۰ هزار تا ۵۰ هزار زن و در جریان جنگ‌های کنگو دست‌کم ۲۰۰ هزار زن قربانی تجاوز و خشونت جنسی شدند. این آمارِ تکان‌دهنده در بیشتر موارد تعداد واقعی قربانیان را نشان نمی‌دهد، زیرا بیشترِ افرادِ قربانی تجاوز این موارد را به نهادهای رسمی گزارش نمی‌کنند.

هرچند در میان قربانیان خشونت‌های جنسی حین جنگ تعداد زنان به‌مراتب بیشتر است، اما اعمال شکل‌های مختلف خشونت جنسی علیه پسران، مردان و افراد LGBTIQ+ هم گزارش شده، قوانین بین‌المللی بشردوستانه (IHK) آن را ممنوع کرده است و ارتکاب آن را هم‌پای اعمال خشونت جنسی علیه زنان می‌داند. بر اساس گزارشی که صلیب سرخ جهانی در فوریه ۲۰۲۲ با عنوان «هرگز اینجا اتفاق نمی‌افتد: خشونت جنسی و مبتنی بر جنسیت علیه مردان، پسران و/افراد LGBTIQ» منتشر کرد، عوامل گوناگونی مانند گرایش جنسی، هویت جنسی و بیان جنسی ممکن است بر اعمال خشونت‌های جنسی و جنسیتی اثر بگذارد. 

خشونت جنسی؛ یک پدیده‌ی نامرئی

خشونت جنسی بطور کلی یک پدیده‌ی نامرئی است؛ اتفاق می‌افتد اما از دیده‌ها پنهان می‌ماند. احساس گناه، شرم، ترس از مجازات یا تابوها سبب می‌شوند تعداد کمی از قربانیان برای دریافت کمک، مراقبت یا برقراری عدالت درباره‌ی اتفاقی که برایشان افتاده و ترومایی که از سر گذرانده‌اند، حرف می‌زنند. وقتی خشونت جنسی به قتل یا مرگ شخص بینجامد، احتمال اینکه کاملا نادیده گرفته شود، نامشهود بماند، به‌درستی مستند نشود و در آمار مرگ و میر یا اسناد پزشکی و قانونی گزارش نشود بیشتر است. اغلب، سیستم‌های پزشکی-حقوقی و خدمات پزشکی قانونی در این زمینه‌ها ضعیف هستند. همه‌ی این ویژگی‌ها و شرایط  درباره‌ی خشونت‌های جنسی در درگیری‌های مسلحانه هم صادق است و ای‌بسا شدیدتر هم هست.

خشونت‌های جنسی و مبتنی بر جنسیت علاوه بر پیامدهای فردیِ جسمی و روانی، پیامدهای اجتماعی و اقتصادی قابل توجهی دارد. قربانیان به دلیل احساس شرم و ننگ، منزوی می‌شوند و با گسستن پیوندهای خانوادگی و اجتماعی، برای برخی از قربانیان راهی برای امرار معاش باقی نمی‌ماند. 

رخ دادن این خشونت‌ها حین درگیری‌های مسلحانه، موانع بیشتری برای افشای خشونت پیش پای قربانیان و بازماندگان می‌گذارد. از بین رفتن زیرساخت‌های حمایتی، موانع مرزی یا ایست‌های بازرسی خودسرانه، کمبود امکانات بهداشتی، قطع خدمات عمومی مورد نیاز برای بازماندگان و اختلال در مکانیسم‌های حفاظتی اجتماعی از جمله‌ی این موانع است. وجود نابرابری‌های اجتماعی که پیش از آغاز جنگ در جامعه وجود داشته، احتمال خشونت‌های جنسی و جنسیتی حین جنگ و درگیری را تشدید می‌کند. هر یک از این عوامل، یا ترکیبی از آنها، دسترسی قربانیان و بازماندگان به درمان، خدمات قانونی و پزشکی قانونی، حمایت روانی، خدمات حفاظتی و سایر کمک‌ها را مختل می‌کند.

پیامدهای متعدد و درازمدت

«خشونت جنسی مرتبط با درگیری» مانند دیگر شکل‌های خشونت‌های مبتنی بر جنسیت می‌تواند بر تمام ابعاد سلامت جسمی، روانی و اجتماعی فرد اثر بگذارد. صلیب سرخ جهانی می‌‌گوید ۲۳ درصد از تمام بیمارانی که نیاز به حمایت‌های روانی دارند یا ناراحتی روانی خود را گزارش می‌کنند، تجاوز به عنف را به‌عنوان عامل کلیدیِ پریشانی یا اضطراب‌شان ذکر کرده‌اند.

آثار خشونت‌های جنسی مرتبط با درگیری، در بیشتر موارد ماندگارند و زندگی‌ِ بازماندگان را پس از پایان جنگ همچنان تحت تاثیر قرار می‌دهند. ابعاد این آسیب‌ها می‌تواند از زندگی فردی قربانی/نجات‌یافته فراتر رود و روی خانواده -و اگر تعداد قربانیان زیاد باشد- حتی کل جامعه اثر بگذارد. پیامدهای فیزیکی خشونت جنسی طیف گسترده‌ای را در بر می‌گیرد؛ از درد ناشی از خشونت فیزیکی، آسیب‌ جسمی، عفونت‌های مقاربتی، بارداری و ناباروری تا مرگ.

پیامدهای درازمدت این نوع خشونت همچنین بر اعتبار اجتماعی فرد اثر می‌گذارد؛ یعنی جنگ تمام می‌شود و عموم افراد از روان‌زخم‌ها و انواع پیامدهای جنگ عبور می‌کنند، اما زنِ قربانی تجاوز با انگی که جامعه بر پیشانی‌اش می‌زند، باقی می‌ماند. در بسیاری از جوامع تجاوز همچنان مسأله‌ای مرتبط با آبرو و حیثیت است. گرچه قربانی یا نجات‌یافته‌ی تجاوز «مقصر» نیست اما نگاهِ سنتی و عرفی او را مسئول این اتفاق می‌پندارد و بابت ناتوانی در پیش‌گیری از تجاوز او را سرزنش می‌کند. وقتی آسیب ناشی از تجاوز و تعرض جنسی فیزیکی باشد، مثل بی‌اختیاری ادرار یا خون‌ریزی، امکان پنهان کردن آن نیست و نگاهِ سرزنش‌‌گرِ جامعه آشکارا فرد را هدف می‌گیرد. بارداری‌های ناشی از تجاوز در عین حال که با انگ اجتماعی برای زن و فرزندش همراه است، ممکن است در شرایط جنگی و ناپایدار اجتماعی به زایمان پرخطر بیانجامد، به‌ویژه برای دختران کوچک، زنان دارای معلولیت یا زنان دارای بیماری‌های زمینه‌ای، و حیات زن را تهدید کند. 

راه حلی وجود دارد؟

«خشونت جنسی مرتبط با درگیری» یک موضوع فرابخشی است و به مشارکت بازیگران متعددی نیاز دارد: کشورهای درگیر جنگ، کشورهای میزبانِ پناه‌جویانِ جنگی، امدادگران سازمان ملل، سازمان‌های غیردولتی و جامعه‌ی مدنی. برای توقف این نوع خشونت همه‌ی راه‌ها بسته نیست.

نظارت، مستندسازی و گزارش

روندها و الگوهای «خشونت جنسی مرتبط با درگیری» باید مستند شوند. با ارسال گزارش‌ها به نهادهای مسئول، می‌توان به نیروهای نظامی و گروه‌های مسئول فشار آورد و همزمان درباره‌ی واکنش‌ها و اقدامات پیش‌گیرانه اطلاع رسانی کرد.

حفاظت فیزیکی

مناطقی که غیرنظامیان بیشتر در معرض خطر «خشونت جنسی مرتبط با درگیری» هستند باید شناسایی شوند، نیروهایی برای جلوگیری و توقف تخلفات مستقر شوند و همزمان، به بازماندگان آسیب‌دیده هم کمک شود.

مذاکره با طرفهای درگیر

گفت‌‌وگوی نیروهای حافظ صلح، نهادهای دیده‌بان حقوق بشر و حتی کشورهای مشارکت‌کننده در گفت‌وگوهای صلح و آتش‌بس با طرف‌های درگیر با هدف ملزم کردن آنها به تعهدات بین‌المللی برای پایان دادن به «خشونت جنسی مرتبط با درگیری» راه حلی است که در صورت وقوع خشونت جنسی حین درگیری‌ها می‌تواند اثرگذار باشد. البته این گفت‌وگوها به مذاکرات حین جنگ محدود نمی‌شود. برای جلوگیری از خشونت‌های جنسیتی در درگیری‌ها باید بخشی از تمام مذاکرات بین‌المللی و بشردوستانه باشد.

افزایش آگاهی

تغییر نگرش افراد نسبت به مسائل مرتبط با جنسیت، نابرابری جنسیتی و پیامدهای اغلب جبران‌ناپذیری که به همراه دارد، جز با افزایش آگاهی جمعی درباره‌ی سویه‌های مختلف مسأله ممکن نیست. مادامی که فرهنگ عمومی روی برتری مردان بر زنان صحه می‌گذارد و زمینه را برای برتری‌جویی مبتنی بر جنسیت فراهم می‌کند، طبیعی‌ست که مردان با سودجویی از وضعیت ناپایدار و نابه‌سامان ناشی از جنگ برای زورآزمایی جنسیتی بهره ببرند. در واقع، خشونت و آزار جنسی حین جنگ و درگیری یکی از پیامدهای نابرابری جنسیتی است. بنابراین، پیش از مواجهه به چهره‌ی عریان خشونت جنسی و جنسیتی در جنگ باید برای افزایش آگاهیِ جنسیتی و تغییر نگرش شهروندان نسبت به انواع نابرابری‌ها، به‌ویژه نابرابری جنسیتی تلاش کرد.